دارایی مطمئن همه دوران‌ها


هم‌قد آسمون‌خراش؛ نقد پی پال، نامحدود و زیر 30 دقیقه

الماس‌ قرمز تراش‌نخورده‌ای در جعبه‌ای شیشه به دست آورده‌اید. جعبه‌ای با قفلی طلایی روی در آن که مانع رسیدن شما به الماس می‌شود. کلید کجاست؟ در دهان شیر!

باید رامش ‌کنید و کلید را بیرون بکشید. آن‌موقع الماس دارایی قطعی شماست. شبیه به کاری که برای نقد پی‌پال باید انجام دهید. قبل از هر چیز قفل تحریم باید شکسته شود و بعد از آن چمدان پول‌های‌تان روی میز حاضر است. تحریم سیستم‌های بانکی داخلی، مانع نقد ارز‌های پی‌پال حساب‌های بین‌المللی شما شده‌اند. مشکل بعدی زمانی جلوی راه‌تان سبز می‌شود که بعد از اتمام مبادله‌‌ و پروژه‌ای بین‌الملی، قصد نقد حجم بالای پی‌پال را داشته باشید. اینجا می‌خواهیم بدون هیچ شعبده‌ای کلید را از دهان شیر بیرون بکشیم. دردسر نقد پی‌پال بدون محدودیت، زیر 30 دقیقه و با نرخ بالای بازار را دارید؟ این مقاله برای شماست.

بزن بریم؛ راه ساده‌ی نقد پی‌پال

شکی نیست همکاری با شرکت‌های بین‌المللی و به سرانجام رساندن پروژه‌های میلیون دلاری شبیه معادله‌ای سه مجهولی است. نیازی نیست حتماً ریاضی بلد باشید تا بتوانید این مسأله را حل کنید. فقط همراهی ما را بپذیرید. آخرین کلیک و امضای نهایی قرارداد و تمام شدن یک بازی هیجان‌انگیز، شما را به یک قدمی مجهول اول معادله می‌رساند: نقد دلار، یورو، پوند، روبل، ین و ارزهای دیگر پی‌پال؟ فریلنسر، گیمر یا استریمر هستید؟ چاره‌ای جز شکستن سد تحریم بانکی ندارید. نگران نباشید، نیک پرداخت اینجاست شما را همراهی کند.

هم‌قد آسمون‌خراش؛ نقد پی پال، نامحدود و زیر 30 دقیقه

مسأله‌ی شماره‌ی دو؛ سرعت نقد پی‌پال

حالا نوبت حل و فصل دومین مجهول معادله است؛ سرعت نقد پی‌پال.‌ اصلاً فایده‌ای در سرعت انجام این کار وجود دارد؟ جواب در این داستان کوتاه چند خطی است. وقتی قرار بود اپل واچ 7 بخرم، کمی در زمان نقد کردن تنبلی به خرج دادم. ساعت 9 صبح قیمت آن گوشی ارزان‌تر از دو بعدازظهر بود. برای همین مجبور شدم مقدار بیشتری پول پرداخت کنم. این اتفاق موقع خرید آیفون پرومکس 13 هم افتاد. با این تجربه‌ی ناراحت‌کننده این نصیحت را از من بشنوید که بی‌برو برگرد سرعت نقد کردن باید جزو اولویت‌های اصلی باشد. حالا فاصله‌تان با الماس کمتر از قبل شده است، خوشحالید؟ با این حساب نقد پی‌پال زیر 30 دقیقه شبیه غنیمتی جنگی است که برای رسیدن به آن به همراه مطمئنی دارید: نقد پی‌پال با نیک پرداخت.

فرقی نمی‌کنه چندتا صفر؛ نقد پی‌پال بدون محدودیت

“نفسم بند اومد بود و انقد هیجان داشتم که دلم می‌خواست جیغ بکشم”. همان جمله‌ای‌ که در آستانه‌ی مبادله‌ و پروژه‌ای میلیون دلاری می‌گویید. به انتهای پروژه نزدیک شده‌اید و از هیجان‌ درآمد دلاری خنده از صورت‌تان محو نمی‌شود. در سمت دیگر قضیه استرس حجم بالای نقد پی‌پال نگران‌تان کرده است. با حل مجهول سوم دیگر هیچ قفلی برای باز کردن باقی نمی‌ماند. در شرایط عادی، نقد ارزهای پی‌پال به راحتی برداشت پول از حساب‌های بانکی داخلی است. اما در وضعیت استثنایی تحریم شرایط پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. مکانی مطمئن پیدا کنید تا بدون محدودیت حجم، ارزهای حساب پی‌پال‌تان نقد شود. جایی که صحبت سقف برداشت و طولانی شدن فرآیند نقد کردن را پیش نکشد. جایی مثل نیک پرداخت.

هم‌قد آسمون‌خراش؛ نقد پی پال، نامحدود و زیر 30 دقیقه

دلار و 24 ارز دیگه؛ نقد تمام ارزهای پی‌پال

ممکن است پایان‌بندی پروژه‌های شما با دلار نباشد. ارزهای دیگری مثل یورو، پوند، روبل و ین گزینه‌های مناسبی برای درآمد از پروژه‌های بین‌المللی می‌توانند باشند. اگر تا این‌جای مطلب همراهی کرده‌اید احتمالاً دغدغه‌ای اساسی در مورد نقد پی‌پال دارید. از دیدن پیامک واریز پول چشمان‌تان گرد می‌شود چون بدون محدودیت حجم و نیاز به حساب ارزی بین‌المللی به پول‌تان می‌رسید. عجله؟ قطعاً، تلف کردن زمان معنایی ندارد.

کلید طلایی دست شماست؛ نقد پی‌پال با نیک پرداخت

حالا اگر پروژه‌‌ی فریلنسری‌تان را تحویل دادید یا بعد از کلی بازی جذاب درآمد قابل توجهی به دست آوردید، مرحله‌ی هیجان‌انگیز از راه می‌رسد.: نقد بی‌دردسر پی‌پال. الماس قرمز تراش‌نخورده توی دستان‌تان برق می‌زند. نیک پرداخت بعد از 15 سال کسب تجربه در حوزه‌ی پرداخت‌های ارزی این امکان را برای شما فراهم کرده است که بدون محدودیت، کمتر از 30 دقیقه و با نرخ بالای بازار تمام 25 ارز پی‌پال را نقد کنید. با استفاده از این سرویس کارمزد ثابت پرداخت نخواهید کرد. علاوه بر این با پشتیبانی 24 ساعته، هیچ مشکلی حل نشده باقی نمی‌ماند. بعد از ثبت‌نام و ثبت در خواست، 30 دقیقه روی صندلی راحتی قهوه‌ای بنوشید تا پول به حساب‌تان واریز ‌شود. با دارایی مطمئن همه دوران‌ها کلیک روی این لینک کلید طلایی دست شماست تا الماس قرمز را با خودتان به خانه ببرید.

عشق حقیقی و عشق سالم چه ویژگی‌هایی دارند؟

مکان شما: خانه 1 / دانلودهای رایگان 2 / مطالب آموزشی سید سعید تقوی‌زاده 3 / قوانین روابط موفق 4 / عشق حقیقی و عشق سالم چه ویژگی‌هایی دارند؟.

عشق حقیقی

عشق حقیقی و سالم را هر کسی نمی‌شناسد و جسارت این را هم ندارد که به سمتش حرکت کند. بیشتر مردم به همان دوست‌داشتن‌های معمولی خودشان که پر از وابستگی و یا یکنواختی است تن می‌دهند. و از خود نمی‌پرسند آیا واقعا تمام رابطه و لذت آن همین است؟ آیا همه مردم دنیا تجربه‌های منفی من را در روابط‌شان دارند؟ نکند من از همان ابتدا نگاهی غلط به موضوع عشق داشته‌ام و راهم غلط بوده است؟ حتما مواردی هست که من از آنها آگاه نیستم که باعث می‌شود من طعم لذت‌بخش عشق حقیقی و عشق سالم را نتوانم تجربه کنم.

اگر شما در دسته کسانی هستید که این سوال‌ها را از خود می‌پرسید و می‌خواهید بدانید عشق واقعی چیست به شما می‌گوییم لطفا این مطلب را با دقت تا انتها مطالعه کنید. زیرا می‌خواهیم چندین فاکتور مهم را با هم بررسی کنیم و ببینیم چه عواملی ما را از عشق سالم و حقیقی جدا می‌کنند و نشانه‌های این نوع عشق چیست.

تا چه اندازه وابسته و یا حساس به شخص مقابل خود هستید

اگر در رابطه فعلی که دارید خیلی وابسته به طرف مقابل خود هستید و یا حساسیتی زیاد روی او دارید که به نوعی می‌ترسید از اینکه نکند او را از دست بدهید، پس مطمئن باشید شما از عشق حقیقی و سالم جدا هستید. زیراکه شما اسیر رابطه خود هستید. درحالی‌که رابطه شما باید اسیر شما باشد تا بتوانید لذت آن را ببرید. درواقع شما راننده اتومبیل خود هستید که اتومبیل شما باید با فرمان‌تان شما را جابه‌جا کند. نه اینکه شما آن را هل دهید و جابه‌جایش کنید.

در واقع اگر می‌خواهید بدانید عشق واقعی چیست و آیا شما آن را دارید یا نه به این نگاه کنید که آیا شما سوار بر رابطه خود هستید یا رابطه شما سوار بر شماست؟ اگر رابطه شما مقدار زیادی وابستگی، استرس و نگرانی در اطراف‌تان ایجاد می‌کند، پس مطمئن باشید شما عشق حقیقی را اشتباه گرفته‌اید. ولی نگران نباشید. ما ریشه‌های این اشتباه را به شما نشان خواهیم داد. و شما خواهید دید چقدر ساده و منطقی می‌توانید به عشق سالم برسید و آن را داشته باشید.

رابطه زیبای عشق حقیقی با تناسب و قانون جذب

طبق قانون جذب همیشه مشابه‌ها و یا متناسب‌ها جذب همدیگر می‌شوند و کنار هم می‌مانند. اینجا قوه جذب یک قوه طبیعی و پایدار است و نه یک قوه سطحی و مصنوعی. بنابراین روشن است که شرط پایداری وجود این “قوه جذب” است. حالا آیا می‌دانستید بین انسان‌ها هم این قانون وجود دارد؟ یعنی متناسب‌ها و مشابه‌ها به‌صورت ذاتی جذب هم می‌شوند و کنار هم می‌مانند. درحالی‌که متفاوت‌ها می‌خواهند از هم فاصله بگیرند. اکنون لطفا به این سوال پاسخ دهید: اگر دو نفر که مشابه و متناسب هم نیستند را بخواهیم با هر وسیله و ابزاری که داریم کنار هم نگه داریم آیا موفق خواهیم شد؟

مسلما موفق نخواهیم شد. چون قوه طبیعی جذب بین آنها نیست و درنهایت دارایی مطمئن همه دوران‌ها یکی یا هر دوی آنها این رابطه را تمام خواهند کرد. لطفا توجه داشته باشید که اصلا مهم نیست شما ظاهرا چقدر طرف مقابل خود را دوست دارید. چقدر او را چک می‌کنید که خطایی نکند. چقدر او را از خدا می‌خواهید و… . او اگر مشابه و متناسب با شما نباشد رابطه شما موقت خواهد بود. که درباره این تشابه و تناسب در ادامه بیشتر صحبت خواهیم کرد.

پس تا اینجا با توجه به قانون جذب متوجه شدیم عشق حقیقی و سالم عشقی است که هر دو طرف متناسب و مشابه همدیگر هستند. و نکته قابل توجه این است که آنها به‌هیچ‌عنوان چه خودآگاه و چه ناخودآگاه نگران از دست دادن طرف مقابل‌شان نیستند. زیراکه قوه طبیعی، همیشگی و قدرتمند جذب که بین‌شان است این اجازه را به آنها نمی‌دهد. ولی در آن طرف در افرادی که این تناسب و تشابه به هر دلیلی وجود ندارد ترس از دست دادن رابطه یا برای هر دو یا حداقل برای یکی از آنها به صورت همیشگی وجود دارد.

کسانی که عشق حقیقی و سالم ندارند مدام می‌ترسند که رابطه آنها تمام شود

عشق واقعی چیست؟ آیا واقعا وقتی به عشق رسیدیم میبایست بعد از آن همیشه ترس از دست دادنش را داشته باشیم؟ مسلما نه. عشق سالم آن عشقی است که خودبه‌خود می‌جوشد و جریانش ادامه پیدا می‌کند. البته مراقبت همه جا لازم است ولی نه در آن حدی که ترس و وابستگی ایجاد کند. حالا بیایید با هم ببینیم چرا افراد نگران از دست دادن رابطه خود هستند. و این نگرانی ریشه در ندانستن کدام اصل و قانون دارد.

حالتی که شما دارای ضعف‌های زیادی هستید ولی می‌خواهید شخص خوبی را نگه دارید

سوال اول: آیا شما می‌خواهید شخص مقابل‌تان انسانی آگاه و فهمیده باشد؟

پرواضح است که همه ما این را می‌خواهیم. حالا لطفا به این قسمت توجه کنید. اگر او انسانی آگاه و فهمیده باشد نباید کنار شخصی باارزش مثل خودش قرار بگیرد؟ آیا او می‌تواند با وجود اینکه خودش باارزش است کنار شخصی بی‌ارزش یا کم‌ارزش قرار بگیرد؟ آیا اگر خود شما جای او بودید این کار را می‌کردید؟ باز هم کاملا واضح است که هیچ‌کس این کار را نمی‌کرد. و موضوع کلیدی اینجا این است که همه ما می‌خواهیم شخص خوبی را در کنار خود داشته باشیم. ولی کمتر به این فکر می‌کنیم که مسلما او هم شخص خوبی را برای خودش می‌خواهد. و ما باید از خود بپرسیم آیا من آن انسان خوب و باارزش هستم؟

اگر من و شما آن انسان خوب نباشیم که معیار اصلی سنجش آن فقط و فقط احساس خوب واقعی خودمان به خودمان است، آن‌گاه در بیشتر اوقات ترس از دست دادن شخص مقابل خود را که او ارزشی بالاتر از ما را دارد خواهیم داشت. و درنهایت او را از دست خواهیم داد. و ما می‌خواهیم به شما بگوییم لطفا هرچه سریعتر دست از این ترس و به‌زور نگه داشتن طرف مقابل خود بردارید. این عشق حقیقی و عشق سالم نیست. شما باید انرژی خود را فقط بر روی بهتر کردن خود متمرکز کنید. اصلا هم نگران از دست دادن آن رابطه نباشید. زیرا وقتی به خوبی روی خود کار کردید همه اینها به‌طور کامل جبران خواهند شد. ما به شما قول می‌دهیم.

حالتی که شما باارزش هستید ولی می‌ترسید شخص مقابل‌تان را از دست بدهید

تقریبا در نیمی دیگر از موارد به این صورت اتفاق می‌افتد که ما واقعا کم‌ارزش و بی‌ارزش نیستیم. ولی ممکن است فراموش کرده باشیم. و از طرفی می‌دانیم که شخص مقابل ما انسان فهمیده و باارزشی نیست. و همچنان نگران از دست دادنش هستیم که نکند او ما را رها کند و سراغ شخص دیگری برود. و حالا می‌رسیم به سوال دوم:

آیا شما می‌خواهید شخصی بی‌ارزش و یا کم‌ارزش که درک و فهم پایینی دارد کنار شما بماند؟

باز هم کاملا واضح است که هیچ‌کس این را نمی‌خواهد. ولی چرا افراد می‌ترسند طرف مقابل‌شان که شخصی کم‌فهم است را از دست بدهند؟ چون نمی‌دانند خودشان باارزش هستند و وابسته او شده‌اند. و اینجا باید این موضوع بسیار مهم را به شما بگوییم که اگر شما واقعا خود را دوست داشته باشید، و شخص مقابل شما هم مثل شما باارزش و فهمیده باشد، امکان ندارد او شما را رها کند. زیرا مشابه‌ها جذب همدیگر می‌شوند. پس هیچ ترسی در کار نیست و نباید هم باشد. لطفا به ترس خود به‌هیچ‌عنوان اجازه نفوذ ندهید. زیرا در این حالت به‌صورت طبیعی رابطه شما پایدار خواهد ماند. مگر اینکه با حساسیت و ترس خود آن را خودتان خراب کنید.

ویژگی‌های عشق سالم و حقیقی – چگونه به عشق واقعی برسیم

حتما شما هم می‌خواهید بدانید عشق واقعی چیست؟ و یا اینکه تعریف عشق واقعی را بدانید و از ویژگی‌های آن مطلع شوید. در این باره به شما می‌گوییم که عشق حقیقی و عشق سالم به‌هیچ‌عنوان بر پایه ترس، وابستگی و یا اجبار شکل نمی‌گیرد. بنای این عشق آزادی و آگاهی است. یعنی در وهله اول ما خودمان را در انتخاب کاملا آزاد می‌دانیم. و در ادامه این آزادی را به شخص مقابل‌مان هم می‌دهیم. یعنی به‌هیچ‌عنوان نمی‌خواهیم که او پیش ما بماند. درحالی‌که حس خوبی کنارمان ندارد. و او مثل خود ما در تمام مراحل رابطه آزاد است.

فاکتور بعدی آگاهی است. یعنی ما با آگاهی می‌دانیم اگر همیشه اول از همه روی خودمان کار کنیم تا همواره به بهترین نسخه خودمان تبدیل شویم آن‌گاه تقریبا همه مسئله در رابطه ما حل خواهد شد. زیرا به‌صورت خودبه‌خود ما اشخاصی مثل خود را جذب خواهیم کرد. و از طرفی هم به‌هیچ‌عنوان نگران رفتن آنها نیستیم. زیرا قوه قدرتمند جذب همیشه بین ما چه بخواهیم و چه نخواهیم وجود دارد.

در عشق سالم طرفین رابطه به‌هیچ‌عنوان به دنبال این نیستند که بخواهند نقاط ضعف خود را که مسئولش خودشان هستند را با طرف مقابل پر کنند. آنها همیشه اول از خودشان شروع می‌کنند. و بعد می‌بینند که طرف مقابل آنها هم خودبه‌خود به کمک آنها آمده. درحالی‌که در عشق ناسالم و بیمار طرفین منتظر و نیازمند همدیگر هستند و در عین حال هیچ کاری هم نمی‌کنند و در بن‌بست خودشان اسیر هستند.

عشق سالم

افراد درون عشق واقعی اینطور فکر و عمل می کنند

  • به‌هیچ‌عنوان به پایان رابطه فکر نمی‌کنند. آنها همواره به دنبال خلق و ایجاد لحظه‌های بهتر برای خودشان هستند. چون می‌دانند خوشی همیشه خوشی بیشتر به دنبال خواهد آورد.
  • مراقب طرف مقابل خود هستند. ولی هرگز آزادی و اختیار او را سلب نمی‌کنند. درواقع برای او نقش یک راهنمای دلسوز را دارند.
  • مدام نه او را چک می‌کنند و نه اینکه مدام به او می‌گویند تو آزادی هر کاری می‌خواهی بکنی. کاملا حد تعادل را رعایت می‌کنند.
  • آنها شکرگزار وجودشان برای همدیگر هستند و هیچ‌گاه به دوری و جدایی توجهی نمی‌کنند.
  • از آزاد گذاشتن طرف مقابل خود کوچک‌ترین ترسی ندارند. چون آنها رابطه‌ای را می‌خواهند که از درون زیبا باشد. نه اینکه به زور بخواهند ظاهری موجه از خود نشان دهند.
  • آنها دارایی مطمئن همه دوران‌ها می‌دانند این عشق در نتیجه رابطه خوب خودشان با خودشان ایجاد شده. پس هرگز دیگری را با وجود تمام علاقه‌ای که هست بر خود مقدم نمی‌کنند. به‌طوری‌که بخواهد رابطه درونی خودشان صدمه ببیند.

لطفا برای درک بهتر موضوع به فایل صوتی زیر از سید سعید تقوی زاده گوش کنید.

دارایی مطمئن همه دوران‌ها

توصیه های پزشکی برای زائران اربعین حسینی

زائرانی که به سفر اربعین می‌روند، توصیه‌های سلامتی را دست کم نگیرند و به نکات گفته شده رعایت کنند.

عادات نابود کننده لپ تاپ

عدم توجه به گرمای لپ تاپ یکی از عاداتی است که باعث خرابی لپ تاپ می‌شود.

درآمد و پس انداز در ایران

در سال گذشته به طور متوسط ایرانی‌ها توانسته اند در سال حدود ۲۰ میلیون تومان پس‌انداز کنند. در این مطلب با توجه به گزارش مرکز آمار به سراغ میزان پس انداز خانوار‌های شهری در استان‌های مختلف کشور رفته ایم که شاید خواندنش برای تان جالب باشد.

یادداشت

تبلیغات

سینما دست به گریبان پایانی تلخ

در دوره‌ای هستیم که در آن آرام‌آرام با برخی پدیده‌هایی که از قدیم با آن‌ها خو داشتیم، وداع می‌کنیم. یکی از آن‌ها کاغذ است. کاغذ، به‌خودی‌خود یک رسانه است و اگر متنی را به‌جای کتاب، درگوشی بخوانیم، تأثیرات متفاوتی دریافت می‌کنیم. محتوا تنها کلمات یک کتاب نیست. جنس کاغذ، اندازه کاغذ، نوع فونت، وزن کتاب، وزن گوشی و اندازه صفحه‌نمایش، همه محتواهایی هستند که به زبان دیگری ترجمه‌شده‌اند.

سینما دست به گریبان پایانی تلخ

گروه فرهنگی
در دوره‌ای هستیم که در آن آرام‌آرام با برخی پدیده‌هایی که از قدیم با آن‌ها خو داشتیم، وداع می‌کنیم. یکی از آن‌ها کاغذ است. کاغذ، به‌خودی‌خود یک رسانه است و اگر متنی را به‌جای کتاب، درگوشی بخوانیم، تأثیرات متفاوتی دریافت می‌کنیم. محتوا تنها کلمات یک کتاب نیست. جنس کاغذ، اندازه کاغذ، نوع فونت، وزن کتاب، وزن گوشی و اندازه صفحه‌نمایش، همه محتواهایی هستند که به زبان دیگری ترجمه‌شده‌اند. این سخن به این معناست که اگر خواندن کتاب‌های الکترونیک خصوصا از تلفن‌های همراه افزایش پیدا کند، بدون شک تأثیر این تغییر را در نوع نوشتن نویسندگان خواهیم دید. نویسندگان، برای صفحه تلفن همراه می‌نویسند و این خودش را در نوع نوشتن آن‌ها نشان می‌دهد. اینترنت از طریق رسانه‌های گوناگونش، رفته‌رفته تمام رسانه‌های دیگر را از زندگی ما تبعید می‌کند. مهم‌ترین مجرای ارتباط ما با اینترنت، تلفن همراه هوشمند است. همچنین درحالی‌که تصویر حاکمیت مطلق یافته، سینما مدام تهدید می‌شود.
چرا مدیوم هنری تصویر در عصر تصویر بیش از هرزمانی در عمر خود مورد تهدید قرار می‌گیرد؟
اولین باری که مردم تجربه‌ای شبیه به تجربه سینما داشتند، برمی‌گردد به زمانی که می‌شد با فانوس‌های جادو، تصاویری متحرک خلق گردد که بیننده را به توهم واقعی بودنش بیندازد. این‌گونه نمایش‌ها در تاریخ ایران هم پیشینه دارد. تجربه نزدیک‌تر به سینما، زمانی بود که قطار فیلم لومیر به ایستگاه نزدیک می‌شد و باعث شد تماشاگران پا به فرار بگذارند؛ اما رفته‌رفته زندگی آدم‌ها پر از تصویر شد و به‌این‌ترتیب، مخاطب در برابر تصویر که جاذبه نخست سینماست، بی‌حس شدند. این بی‌حسی مخاطب
در کنار بی‌حسی هنرمند است که به سبب اشباع شدن از تصاویر، نوع نگاه تصویری خاص خود به جهان را ازدست‌داده است.
همچنین رشد تکنولوژی و پسرفت اخلاقی فرهنگ غرب، ایجاد جذابیت‌ از مسیرهایی غیر از مسیر هنر را ممکن ساخته است. غیر از این‌ها، می‌توان به نقش اینترنت در ضربه خوردن سینما نیز فکر کرد. رسانه‌های همچون صنعت استریم ویدئو یا همان وی‌اودی، چه تغییری در فیلم دیدن افراد ایجاد می‌کنند؟ استریمرها معمولا شرکت‌هایی تجاری و غیر هنری‌اند.
وی‌اودی‌ها، پلتفرم‌هایی مثل نتفلیکس، هولو، آمازون و پرایم و…؛ عمدتا سه دسته نقد دریافت می‌کنند. یکی ،انتقاداتی است که ناظر بر اهداف و ماهیت تجاری آن‌هاست. به‌این‌ترتیب پلتفرم‌ها می‌توانند با الگوریتم‌های پیشنهاددهی، سلیقه افراد را تنزل دهند. اگر کسی به فست‌فود علاقه دارد، باید میل او را به سمت خوراک سالم هدایت کرد، نه این‌که به طمع پول بیشتر او را مدام به مصرف بیشتر فست‌فود تشویق کرد. همچنین الگوریتم‌های پیشنهاددهی، افراد را محدود به آثار خاصی می‌کند و باعث می‌شود دید آن‌ها بسته و غیرواقع‌بینانه گردد. به‌این‌ترتیب هرکس سلیقه خود را برترین سلیقه می‌داند؛ خود را پادشاه سرزمین سینما می‌بیند، درحالی‌که تنها پادشاه اتاقی است که انگار با پوسترهای موردعلاقه‌اش پرشده است. مورد سوم هم انتقادی است که مارتین اسکورسیزی آن را در یادداشتی مفصل، حدود دو سال پیش بیان کرده بود. سخن او به‌طور مختصر در ذیل آورده می‌شود:
«روی کار آمدن سرویس‌های دارایی مطمئن همه دوران‌ها استریم شرایطی را
پدید آورده است که در آن همه‌چیز به شکلی مساوی و برابر با شانسی یکسان به بیننده ارائه می‌شود، شرایط و رویکردی که دموکراتیک به نظر می‌رسد اما دموکراتیک نیست. اگر فیلم‌های پیشنهادی برای تماشا کردن توسط الگوریتم‌هایی براساس آنچه که قبلا دیده‌اید به شما‌ «پیشنهاد» شوند و این پیشنهاد‌ها فقط بر پایه موضوع یا ژانر دارایی مطمئن همه دوران‌ها باشند، پس این پیشنهاد الگوریتمی چه بلایی بر سر هنر سینما می‌آورد؟
همه‌چیز تغییر کرده است، [ازجمله] سینما و اهمیتش برای فرهنگمان. البته که به سایه رفتن هنرمندانی چون گدار، برگمان، کوبریک و فلینی که زمانی همچون خدایان بر هنر عالی‌مان سلطنت می‌کردند، چندان جای تعجب ندارد؛ اما در این دوران نمی‌توان چیزی را مفروض و مسلم دانست. ما نمی‌توانیم به صنعت فیلم‌سازی، آن‌هم با وضعیت نازل کنونی‌اش، تکیه کنیم و امیدوار باشیم صنعت فیلم‌سازی به سینما کمک کند. در صنعت فیلم‌سازی که حالا تجارت جریان اصلی سرگرمی‌های دیداری است، تأکید همیشه بر کلمه «صنعت» [یا تجارت] است و ارزش‌ هرچیزی همیشه براساس میزان پولی که می‌توان از آن به ‌دست آورد تعیین می‌شود. حال در این مورد، عصاره همه‌ آثار، از طلوع تا جاده تا اودیسه‌ای فضایی کاملا کشیده و خشک‌شده و این فیلم‌ها برای قرارگیری در چارت«فیلم هنری» سرویس‌های استریم آماده‌اند. آن دسته از ما که سینما و تاریخ آن را می‌شناسیم باید عشق و دانش خود را با حداکثر افراد ممکن به اشتراک بگذاریم و باید برای صاحبان قانونی فعلی این فیلم‌ها این موضوع را روشن کنیم که این آثار ارزش بسیار زیادی دارند، ارزشی بسیار بسیار بیشتر از یک دارایی ساده که بتوان آن را استثمار کرد و سپس به غل و زنجیر کشید. آن‌ها جزو مهم‌ترین گنجینه‌های فرهنگمان محسوب می‌شوند و باید باوقوف و توجه به همین موضوع در قبال آن‌ها رفتار کرد.
من همچنین تصور می‌کنم ما باید تصورات خود را درباره این‌که سینما چیست و چه نیست، تصحیح کنیم. فدریکو فلینی مورد خوبی برای آغاز این کار است. شما می‌توانید چیزهای زیادی راجع به فیلم‌های فلینی بگویید، اما یک مسئله غیرقابل‌انکار است، آن‌ها سینما هستند. آثار فلینی مسیر درازی را برای تعریف فرم هنری پیموده‌اند.»
اسکورسیزی علاوه‌بر سرویس‌های استریم، انتقاداتی هم به فیلم‌های بلاک‌باستر که ساخته کمپانی‌هایی همچون مارول و دی‌سی هستند دارد. بالاتر گفتیم که پیشرفت تکنولوژی و بسط ید سازندگان در ایجاد جلوه‌های ویژه و صحنه‌پردازی و اصلاح رنگ و کلیه امور تصویری، راه را برای ایجاد جذابیت‌های غیر هنری گشوده است. اسکورسیزی در مورد این فیلم‌ها که اغلب مضامین ابرقهرمانی داشته و با اکشن و جلوه‌های ویژه تعریف می‌گردند می‌نویسد:
« برای من و همین‌طور برای آن‌دسته از فیلم‌سازهایی که دوستشان دارم و به آن‌ها احترام می‌گذارم و البته برای دوستان من که در یک باز زمانی نزدیک به‌هم وارد جریان فیلم‌سازی شدیم، سینما مفهومی الهام‌بخش بود، مفهومی با زیبایی‌شناسی خاص خود که احساسات مخاطب را تحریک می‌کرد و با الهام‌بخشی خود باروح و روان او درگیر می‌شد. سینما در مورد شخصیت‌ها بود، شخصیت‌هایی پیچیده با تفاوت‌ها و تضادهای گوناگون که حتی گاهی‌اوقات به تناقض‌هایی می‌رسیدند و ممکن بود درعین‌حال که باعث آزار رساندن به یکدیگر می‌شوند، همدیگر را دوست هم داشته باشند.سینما به مفهوم روبه‌رو شدن با چیزهای غیرمنتظره بود و مواجه‌شدن با نوعی زندگی که روی پرده‌ سالن‌های سینما به تصاویری جذاب تبدیل می‌شد و گوشه‌های مختلف هنری را نمایش می‌داد که هرچیزی در آن امکان‌پذیر بود.
یا مثلافیلم‌های آلفرد هیچکاک. فکر می‌کنم بتوان فیلم‌های هیچکاک را هم یک مجموعه یا فرنچایز دانست، فیلم‌هایی که اکران هرکدام از آن‌ها اتفاقی بزرگ محسوب می‌شد و مثلاتماشای فیلم پنجره عقبی (Rear Window) دریکی از آن سالن‌های سینمای قدیمی، تجربه‌ای حیرت‌انگیز بود که باعث می‌شد بین دارایی مطمئن همه دوران‌ها بیننده و تصویر ارتباطی خاص شکل بگیرد و مخاطب را به‌شدت جذب خود کند. یا برای مثال نقطه‌ اوج بیگانگان در قطار واقعا یک شاهکار بزرگ است، ولی علت آن به فعل‌وانفعال بین شخصیت‌های فیلم و بازی درجه‌یک رابرت واکر برمی‌گردد، نه زرق‌وبرق صحنه. البته عده‌ای هم فیلم‌های هیچکاک را شبیه یکدیگر می‌دانند و شاید حرف اشتباهی هم نباشد و البته این شباهت خیلی با اوضاع امروز سینما و تشابهات فیلم‌های مدرن متفاوت است. خیلی از المان‌هایی که سینما را برای من تعریف می‌کنند، در فیلم‌های مارول غایب هستند. در این فیلم‌ها خبری از الهام‌بخشی نیست، رمز و رازی وجود ندارد و آن‌ها احساسات مخاطب را درگیر نمی‌کنند. در این آثار هیچ خبری از ریسک و خطرپذیری دیده نمی‌شود و این فیلم‌ها تنها ساخته‌شده‌اند تا نیازهای مشخص و از پیش‌تعیین‌شده‌ای را هدف بگیرند و مخاطبان خود را به شکل ثابتی خرسند و راضی کنند و همواره موضوعات یکسانی را به شکل‌های مختلف نمایش دهند.»
آنچه سینما را از مشتی تصویر تبدیل به هنر می‌کرد، درک زیبایی‌شناسانه نسبت به جهان و انسان بود که در درون هنرمند فیلم‌ساز، تبدیل به یک زیبایی منسجم، یک هارمونی یا یک فرم می‌شد و به رشته تصویر درمی‌آمد. درک زیبایی‌شناسانه همان گمشده بزرگی است که در نگاه مارتین اسکورسیزی، فیلم‌های مارول را از سینما بودن خلع می‌کند. نه‌تنها فیلم‌های مارول، که بسیاری از آثار سینمایی امروز، از خلأ درک ناب زیبایی‌شناسانه رنج می‌برند. این درک چیزی بود که به بیان اسکورسیزی، فیلم‌های هیچکاک را از مشتی تصویر دلهره‌آور، به سینمای ناب و شاهکارهایی جاودان بدل می‌ساخت.

پیش‌بینی بورس امروز/ عرضه اولیه جدید در فرابورس

شاخص کل بورس دیروز رشد چند صدم درصدی داشت. امروز چند سیگنال برای سهامداران وجود دارد و کارشناسان عقیده دارند، بورس روند متعادلی خواهد داشت.

به گزارش تجارت‌نیوز، شاخص کل بورس امروز یکشنبه با افت ۳۳ واحدی واحدی به سطح یک میلیون و ۴۲۶ هزار واحدی رسید. امروز چند سیگنال برای بازار وجود دارد و کارشناسان عقیده دارند که تالار شیشه‌ای، روند متعادل را تجربه می‌کند. بر همین اساس این انتظار وجود دارد که شاخص کل در این روز نوسانی و منفی باشد.

تازه‌ترین اطلاعات منتشر شده از سوی سپرده‌گذاری حاکی از آن است که در دومین ماه تابستان سال جاری ۲۶ ناشر بازار سهام در مجموع ۱۳ هزار و ۷۹۰ میلیارد و ۳۸۶ میلیون و ۲۶۸ هزار و ۲۷۲ ریال را از طریق سامانه سجام به حساب ۳ میلیون و ۲۹۸ هزار و ۷۳۱ سهامدار واریز کرده‌اند.(سمات)

این پرداخت سودها می‌تواند در قالب نقدینگی به بازار برگردد و از سوی دارایی مطمئن همه دوران‌ها دیگر اعتماد سهامداران را نسبت به بورس افزایش می‌دهد.

سمیه محمدی، مدیر پروژه توثیق الکترونیک شرکت سپرده‌گذاری مرکزی، گفت: اگر فرد وام‌گیرنده در مدت‌ زمان مشخص اقدامات مربوط به بازپرداخت تسهیلات دریافتی را انجام ندهد و به تعهدات خود عمل نکند، بعد از اطلاع‌رسانی‌های لازم، درخواست فروش سهام وی از سوی بانک به شرکت سپرده‌گذاری ارسال و فروش دارایی انجام می‌شود.(ایرنا)

پرداخت وام به واسطه ضمانت سهام بورسی اعتماد سهامداران را نسبت به بورس افزایش می‌دهد و در بلند مدت می‌تواند نقدینگی جدید وارد بازار سرمایه کند.

ورود پول جدید به بورس

در پی مصوبه هیات مدیره فرابورس و بر اساس مواد سه و چهار دستورالعمل اجرایی نحوه معاملات اوراق بهادار در این بورس، زمان‌بندی جلسات معاملاتی بازارهای اول، دوم، پایه و شرکت‌های کوچک و متوسط فرابورس از شنبه نوزدهم شهریور تغییر می‌کند.(فرابورس)

برخی از کارشناسان عقیده دارند که این تغییر زمان ساعات معاملات می‌تواند تاثیر مثبتی روی بازار سرمایه داشته باشد.

ر اساس اطلاعیه فرابورس،‌ امروز، دوشنبه ۱۴ شهریور ۶ درصد از کل سهام شرکت صنایع گلدیران با نماد «گلدیرا۱» عرضه خواهد شد.(فرابورس)

این عرضه اولیه همانند عرضه‌های قبلی اعتماد و پول جدید وارد بازار سرمایه کند.

دارایی مطمئن همه دوران‌ها

تورم دوازده درصدی و بحران انرژی در زمستان پیش رو و زیان‌های اقتصادی دو سال کرونا و هفت ماه جنگ اکراین روزگار سختی پیش روی تراس قرار داده است.

برترین‌ها: حزب محافظه‌کار بریتانیا روز گذشته اعلام کرد که لیز تراس، وزیر خارجه این کشور به عنوان رهبر جدید حزب و جانشین بوریس جانسون در مقام نخست‌وزیری انتخاب شد. با این انتخاب لیز تراس سومین نخست‌وزیر زن در تاریخ بریتانیا پس از مارگارت تاچر و ترزا می‌خواهد بود.

روزگار سخت زنی که با پیراهن پاپیون‌دار سوار تانک می‌شود

بوریس جانسون چند هفته پیش به دنبال استعفای شمار زیادی از اعضای هیات دولت اعلام کرده بود که از مقام رهبری محافظه‌کاران و در نتیجه نخست‌وزیری کنار خواهد رفت. لیز تراس در رقابت نهایی برای انتخاب رهبر جدید محافظه‌کاران موفق به شکست ریشی سوناک، وزیر سابق دارایی شد و حالا به عنوان یک زن قرار است نویسنده فصل جدیدی از تاریخ بریتانیا باشد.

تاریخ‌اندیشی در یادداشتی با عنوان «شبح تاچر» می‌نویسد: موسولینی، رهبر فاشیسم ایتالیا و الگوی همه فاشیست‌های عالم، افکار زن‌ستیزانه داشت؛ دست‌کم حس می‌کرد نباید به زن‌ها حق رأی داد و آن‌ها را در کارهای سیاسی دخالت داد. او آن‎‌قدر از درستی این خیال خود مطمئن بود که به رغم ستایش بریتانیا می‌گفت: «مادرسالاریِ آنگلوساکسون‌ها آخر نابودشان می‌کند!» دقیق نفهمیدم منظور او از «مادرسالاری» در اینجا چیست، اما به گمانم منظورش جایگاه قدرتمندی بود که زنان در سنت بریتانیا داشتند. اما 34 سال پس از روزی که موسولینیِ پدرسالار اعدام شد و جسدش در انظار عمومی از پا آویزان، و آماج تف و لگد جماعت خشمگین بود، در بریتانیا دختر یک بقال به عنوان نخستین زن به مقام نخست‌وزیری بریتانیا رسید و یازده سال صاحبِ خانۀ شمارۀ ده خیابان داون ــ دفتر نخست‌وزیری بریتانیا ــ بود. او رکورد طول دوران نخست‌وزیری بریتانیا در قرن بیستم را از آن خود کرد و به «بانوی آهنین» معروف شد: مارگارت تاچر. موسولینی نمی‌دانست در آن به قول خودش «مادرسالاری» چه امکان‌های بزرگی نهفته بود؛ از جمله ظهور پدیده‌ای چون تاچر که کارنامه دولتداری‌اش قطعاً بسی درخشان‌تر از موسولینی است. البته مادرسالاری صرفاً یک فرهنگ است و برای ظهور پدیده تاچر به ساختار سیاسی حزبی و پارلمان‌گرایی راستین هم نیاز است ــ همان‌ چیزهایی که موسولینی‌ها از آن نفرت دارند!

روزگار سخت زنی که با پیراهن پاپیون‌دار سوار تانک می‌شود

حالا لیز تراس بر مسند نخست‌وزیری تکیه زده؛ سیاستمدار پرکار و بلندپرواز انگلیسی که رأس حزب محافظه‌کار قرار گرفته است. وقتی لیز تراس را زیر نظر می‌گیریم، میل او به تقلید از رفتارهای تاچری انکارناشدنی است. مانند تاچر پیراهن پاپیون‌دار تن می‌کند، مانند او سوار تانک و موتور می‌شود، در روسیه کلاه پوست بر سر می‌گذارد و گوساله بغل می‌کند. اینها همه تصاویری است که از «اسطوره» تاچر ــ بانوی آهنین ــ در ذهن بریتانیایی‌ها مانده است و اگر کسی بخواهد از ناخودآگاهِ گلالودِ تاچردوستان ماهی بگیرد، راهش همینی است که بانو تراس می‌کند. اما واقعیت این است که شباهت تراس و تاچر بسیار عمیق‌تر و جدی‌تر از این‌ها ویژگی‌های ظاهری و تقلیدهای تبلیغاتی است. برای شروع بیایید به بقالی کوچکی برویم که خانه صاحبش همانجا در طبقه بالا بود و دو دختر داشت، مارگارت و موریل، که گاهی در مغازه کمکش می کردند.

خانواده لیز تراس در مقایسه با خانواده مارگارت تاچر تحصیل کرده‌تر بود: مادر لیز پرستار و پدرش استاد دانشگاه در رشته ریاضی بود و جالب اینکه پدر و مادر لیز هر دو چپ بودند و اینک دخترشان امید اصلی حزب محافظه کار است. مارگارت که در مغازه به پدرش کمک می کرد و بعدها گفته بود درکش از سازوکار بازار آزاد را اولین بار همانجا پشت دخل به دست آورده بود. مارگارت پدردوست بود و رابطه خوبی با مادرش نداشت. شیمی خواند اما از اواسط دهه ۱۹۶۰ - وقتی تازه مرز بیست سالگی را رد کرده بود تصمیم گرفت به سیاست روی آورد. در این اثنا با مردی متمول به نام سر دنیس تاچر ازدواج کرد که از همسر اولش جدا شده بود (اتفاق نام همسر اول دنیس هم مارگارت بود) و همین شرایط را برای مارگارت برای تمرکز بیشتر بر حرفه سیاسی فراهم آورد. نام خانوادگی مارگارت «رابرتس» بود و در پی ازدواج با دنیس تاچر از این پس «تاچر» نامیده می شد. مارگارت برای اولین بار در ۱۹۵۰ برای حزب محافظه کار وارد انتخابات مجلس عوام شد و چون آن حوزه تحت تسلط حزب کارگر بود، شکست خورد. ده سال طول کشید تا طعم پیروزی را بچشد . البته با کمک همحزبیها از حوزهای نامزد شد که برد نامزد محافظه کار آسان تر بود. نیم قرن بعد لیز تراس هم دقیقا همین مسیر را پشت سر گذاشت: در اواخر دانشگاه به کار سیاسی تمایل یافت و در ۲۰۰۱ در یک حوزه انتخابی که در تسلط حزب کارگر بود نامزد شد و شکست خورد و ده سال طول کشید تا او هم این بار در یک حوزه که شانس نامزد محافظه کار بیشتر بود، به پیروزی رسید. اما برسیم به شباهت اصلی تاچر و تراس - که جذابیتشان برای من هم همین جاست!

روزگار سخت زنی که با پیراهن پاپیون‌دار سوار تانک می‌شود

تاچر در سال 1967، دوازده سال پیش از رسیدن به نخست وزیری - سفری شش هفته ای به آمریکا داشت که بسیار بر روی افکارش اثر گذاشت. تماشای دنیای اقتصاد آزاد آمریکا او را به وجد آورد و از آن پس عملا «فونهایکی» و طبعا فون میزسی - شد (یعنی تحت تأثیر این دو متفکر لیبرال قرار گرفت). افکار اقتصادی تاچر تحت تأثیر «مؤسسۀ امور اقتصادی» (Institute of Economic Affairs) بود؛ مؤسسه ای که اصلا به توصیه فونهایک، اقتصاددان لیبرال اتریشی-آمریکا و شاگرد فون میزس، تأسیس شده بود و هدفش ترویج همان ایده های لیبرال فون هایک بود. تاچر با همین افکار یازده سال س کاندار بریتانیا بود. شرح افکار و کردار تاچر طبع بسیار مفصل است و بهتر است به جای آن، مختصر ترین تعریف را از آن ارائه دهم. ماهیت سیاسی تاچر در تعبیر «تاچریسم» خلاصه شده که می توان آن را چنین تعریف کرد: بازارهای آزاد، انضباط مالی دولت (شما بخوانید صرفه جویی)، نظارت شدید بر هزینه های عمومی و در نتیجه کاهش مالیات ها، ناسیونالیسم، ارزش‌های ویکتوریایی (یعنی سنت بریتانیایی) و در نهایت خصوصی‌سازی در یک کلام: مکتب لیبرال اتریش + ملی گرایی یا میهن پرستی بریتانیایی. به همین دلیل، بانوی آهنین حامی سرسخت بازار آزاد و اقتصاد خصوصی بود، اما در عین حال به حکم میهن پرستی آماده بود هر جا لازم باشد بی درنگ ماشه را بچکاند و ماشین جنگی بریتانیا را به کار گیرد.

روزگار سخت زنی که با پیراهن پاپیون‌دار سوار تانک می‌شود

دیگر از این نمی‌گویم که دو سال پس از نخست وزیری او رونالد ریگان هم آن سوی آتلانتیک به قدرت رسید و یک زوج کاپیتالیست محافظه کار به مدت یک دهه سکانداران کمونیسم ستیزی فراآتلانتیک بودند. لیز تراس زودتر از تاچر فون‌هایکی شده بود. اتفاقا او کار سیاسی را به عنوان «لیبرال دموکرات» شروع کرد، نه محافظه کار. همان زمان دانشجویی در جلسات «جامعه هایک» (Hayek Society) که اندیشه‌های فون‌هایک را ترویج می‌داد، شرکت می‌کرد. اصلا دلیل اینکه لیبرال دموکراسی را ترک کرد و به محافظه کاران پیوست همین بود که به گمانش دولت نباید در اقتصاد خصوصی دخالت کند. اوج اتریشی بودن لیز تراس و تأثیر پذیری اش از فون‌میزس و فون‌هایک را می‌توان در تعبیری یافت که او ساخته است: «دولت دایه» (anny stote). او مخالف دولتی است دارایی مطمئن همه دوران‌ها دارایی مطمئن همه دوران‌ها همان «دولت دایه» که با قانون‌گذاری و نظارتگری در زندگی شهروندان دخالت می‌کند.

روزگار سخت زنی که با پیراهن پاپیون‌دار سوار تانک می‌شود

یعنی دولت دایه مردم نیست. بنابراین برنامه‌های او در راستای همین افکار است: کاستن از مالیات‌ها تا شهروندان بتوانند راحت‌تر کسب و کار خصوصی خود را بهبود بخشند و طبعا از آن سو، با کاهش درآمدهای مالیاتی دولت، پرداخت‌های اجتماعی اش نیز کاهش می یابد - رقیب او، ریشی سوناک، دقیقا برعکس این تدبیر را در نظر دارد. باز در همین راستا شباهت دیگری را نیز می‌توان بین تاچر و تراس یافت: تاچر با هدف ارتقای تجارت آزاد می‌کوشید بریتانیا را به اتحادیه تجاری اروپا وارد کند. حال شاید بگوید: لیز تراس آمده است تا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را پیاده کند. این که شباهت نیست! تضاد محض است!

اما جالب این است که تراس از جمله محافظه کارانی بود که با برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه) مخالف بود. به همان دلیلی که تاچر می خواست بریتانیا را به اروپا نزدیک کند، لیز تراس مخالف خروج بریتانیا از اتحادیه بود، زیرا تصور می کرد این مرزکشی اقتصادی موانعی سر راه تجارت آزاد بریتانیا پدید می‌آورد. اما وقتی برگزیت تصویب شد، تراس از آنجا که دیگر می دانست مخالفت با برگزیت آینده سیاسی‌اش را خراب می کند به حمایت از برگزیت روی آورد. اما در سیاست خارجی نیز همان اراده ضدشوروی که تاچر داشت، لیز تراس در مقابله با روسیه پوتین دارد. انگار بریتانیایی ها می خواهند به پوتین و روس‌ها بفهمانند، اگر قرار باشد روسیه با دوران تزاری برگردد، بریتانیا نیز در برابر روسیه همان رفتاری را می کند که با روسیه تزاری می کرد (همان «بازی بزرگ» یا بجنگ تا بجنگیم!»).

روزگار سخت زنی که با پیراهن پاپیون‌دار سوار تانک می‌شود

برای انگلیسی ها حفظ اتحادیه اروپا مهم است: خاص بودن ژئوپولتیک بریتانیا در وجود یک اتحادیه فراملی در اروپاست. اروپای یکپارچه و شأن والای بریتانیا هم بهتر دیده و تضمین می‌شود. همان همتی که بوریس جانسون در حمایت از اکراین در برابر پوتین از خود نشان می‌داد. او از آغاز جنگ، سه بار به اکراین سفر کرد، لیز تراس هم تاکنون داشته است. با آمدن تراس، پس از چند هفته وقفه، بریتانیا دوباره به ستاد کل مقابله با روسیه بدل خواهد شد. دهم فوریه ۲۰۲۲، چهارده روز پیش از حمله روسیه به اکراین، تراس به عنوان وزیر خارجه بریتانیا با لاوروف دیدار کرد و لاوروف با جدیت میگفت روسیه قصد ندارد به اکراین حمله کند. اما تراس همانجا تلویحا جواب داد: «دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس را؟» - منظورش تمرکز قوای روس در مرز اکراین بود. به این ترتیب، پیروزی تراس، برای اکراین هم خبر خوبی خواهد بود و خبر بدی برای پوتین اما بریتانیا این روزها در وضعیتی است که «تاچر شدن» اگر محال نباشد، بسیار دشوار است! تورم دوازده درصدی و بحران انرژی در زمستان پیش رو و زیان های اقتصادی دو سال کرونا و هفت ماه جنگ اکراین روزگار سختی پیش روی تراس قرار داده است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.