شناسایی نقاط چرخش بازار


روش تشخیص پیوت‌های ماژور:

پیوت (pivot) چیست؟

یکی از اصلی‌ترین اهداف تحلیل تکنیکال در بازار مالی، تشخیص نقاط بازگشت یا پیوت قیمت است. در واقع اگر فردی به این سطح از مهارت تحلیلی برسد، به مثابه یافتن جام مقدس در معامله‌گری خواهد بود. اگر می خواهید درباره پیوت اطلاعات بیشتری کسب کنید پیشنهاد می کنیم آموزش پرایس اکشن را مشاهده کنید.

اما بر اساس پژوهش‌های انجام شده، تلاش برای تعیین دقیق نقاط کف و سقف (نواحی بازگشت قیمت) یا به عبارتی زمان‌بندی بازار، تاکنون بی‌فایده بوده است. با این حال، برخی ابزار تحلیل نموداری در این زمینه عملکرد قابل اطمینانی دارند.

پیوت ها (pivot) نقاطی هستند که در آنها نمودار قیمت تغییر جهت می دهد. پیوت ها که به آنها نقاط بازگشت هم گفته می شود زمانی شکل می گیرند که نیروی عرضه و تقاضا، یکی بر دیگری غلبه کند!

پیوت در تحلیل تکنیکال، یکی از پرکاربردترین ابزار بررسی وضعیت گذشته و فعلی قیمت می‌باشد. به بیان ساده، نقاط چرخش قیمت در نمودار پیوت نامیده می‌شود.

در صورتی که شناسایی این نقاط به درستی انجام نشود باعث خواهد شد که تحلیل گران در تحلیل های خود دچار اشتباه شوند و در نهایت در معاملات خودشان با زیان های جبران ناپذیری روبرو شوند.

که بر اساس ماهیت به دو گونه قیمتی و محاسباتی و بر مبنای قدرت بازگشتی نمودار، دو دسته ماژور و مینور را شامل می‌شوند.

انواع نقاط برگشتی

پیوت‌ها یا نقاط بازگشت معمولاً زمانی شکل می‌گیرند؛ که نیروی عرضه یا تقاضا یکی بر دیگری غالب شود!

در واقع زمانی که شما به یک نمودار قیمت نگاه کنید؛ تعداد بی‌شماری پیوت مشاهده خواهید نمود، که هر کدام در یکی از دسته‌بندی‌های فوق جای می‌گیرند.

پیوت قیمتی

مفهوم اصلی و اساسی نقاط بازگشت قیمت، در ذات این پیوت‌ها نهفته است. در تعریف کلاسیک پیوت‌های قیمتی بدان اشاره شده است، که اگر بازار به میزان مشخصی در یک جهت حرکت کرده و پس از تشکیل سقف یا کف، با روندی نسبتاً قوی در جهت مخالف حرکت کند؛ یک پیوت در نمودار تشکیل شده است.

در حال حاضر این تعریف تکامل یافته و عموماً در روش‌های پرایس اکشنی مطرح می‌شود؛ که اگر قیمت حداقل به اندازه سه کندل (شمع ژاپنی) حرکت نموده و پس از تشکیل کندل بازگشتی، دوباره با همان شرایط اما در جهت مخالف حرکت کند؛ یک پیوت یا نقطه بازگشت قابل اطمینان خواهیم داشت.

نحوه تشخیص این پیوت‌ها به صورت بصری و بر مبنای قوانین روش‌های تحلیلی مختلف بوده و اصولاً ابزار تحلیلی خاصی نمی‌طلبد. به طور کلی، بر اساس دو روش معامله بر اساس سطوح حمایت و مقاومت قبلی یا زمان تشکیل پیوت، می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید.

پیوت

پیوت محاسباتی

این نوع از پیوت‌ها بر اساس داده‌های قیمتی (OHLC) و فرمول‌های ریاضی محاسبه می‌شوند و جزئیات تحرکات قیمتی بازار، در آن‌ها دخیل نیست!

در واقع خروجی این محاسبات که به صورت چند عدد می‌باشد؛ به عنوان سطوح حمایت و مقاومت آتی نمودار به کار برده می‌شوند.

این پیوت‌ها بر اساس دوره زمانی نمودار و داده‌های قیمتی مورد استفاده، تا مدت زمان مشخصی معتبرند و با تشکیل کندل‌های جدید، این سطوح به‌روزرسانی می‌شوند.

به طور مثال، نواحی پیوتی نمودار یک‌ساعته برای معامله‌گران میان‌مدتی کاربرد ندارند. پیوت‌های محاسباتی نیز خود انواع مختلفی دارند، که پیوت پوینت و خطوط کاماریلا مهم‌ترین آن‌ها هستند. در ادامه به شرح مختصر هرکدام از آن‌ها خواهیم پرداخت.

بر اساس قواعد، اگر قیمت بالاتر از نقطه «PP» قرار داشته باشد؛ به معنی روند صعودی بوده و باید بر اساس واکنش‌های قیمت نسبت به سطوح مقاومتی، به دنبال موقعیت‌ خرید باشیم و در غیر این صورت(قیمت کمتر از PP)، اقدام به فروش می‌نماییم.

توجه داشته باشید، که نقاط «R» مخفف Resistance یا همان سطوح مقاومتی و نقاط «S» مخفف Support یا نواحی حمایتی نمودار می‌باشند.

  • Camarilla Lines
    • H4 = ((High-Low)*(1.1/2))+Close
    • H3 = ((High-Low)*(1.1/4))+Close
    • H2 = ((High-Low)*(1.1/6))+Close
    • H1 = ((High-Low)*(1.1/12))+Close
    • L1 = Close-((High-Low)*(1.1/12))
    • L2 = Close-((High-Low)*(1.1/6))
    • L3 = Close-((High-Low)*(1.1/4))
    • L4 = Close-((High-Low)*(1.1/2))

    در محاسبات خطوط کاماریلا ناحیه کلیدی نظیر «PP» نداریم؛ اما به دلیل تعدد نواحی مقاومت و حمایت محاسبه شده در این روش، می‌توان قدرت روند را تا حد زیادی تشخیص داد و معاملات دقیق‌تری داشت.

    در واقع زمانی که قیمت به سطوح ۳ یا ۴(از نوع R یا S) برسد؛ در نگاه اول نشان‌دهنده قدرت روند و تحرک قیمتی بالا می‌باشد.

    ذکر این نکته ضروری است، که محاسبه‌گر نقاط پیوت در اکثر پلتفرم‌های تحلیلی به صورت اندیکاتورهای پیش‌فرض قرار دارند و حتی در صورت عدم وجود آن می‌توانید، به صورت رایگان آن را از منابع مختلف دانلود و نصب کنید.

    امروزه در بسیاری از استراتژی‌های معاملاتی، پیوت‌ها به عنوان ابزار اصلی و در کنار مواردی چون خطوط روند، میانگین‌های متحرک و… به کار برده می‌شوند.

    پیوت ماژور

    حتی اگر با تحلیل تکنیکال آشنایی نداشته باشید؛ با مشاهده نمودار قیمت، کف و سقف‌هایی که موجب وقوع حرکات قیمتی قوی در جهت مخالف شده‌اند، کاملاً محسوس می‌باشند.

    در اصطلاح به این دسته از نقاط بازگشتی، پیوت ماژور گفته می‌شود. این نقاط از اعتبار بالایی برخوردارند و تحلیل‌گران برای ترسیم خطوط روند و الگوهای قیمتی، باید از این پیوت‌ها استفاده کنند.

    پیوت های ماژور نقاطی هستند که در انتهای روند ها تشکیل می شوند و تغییر جهت های اصلی را در نمودارها نشان می دهند. تحلیل گران تکنیکالی نیز از این نقاط برای تحلیل های خود استفاده می کنند و ابزار های تکنیکالی بر اساس پیوت های ماژور رسم می شوند.
    بنابراین برگشت های بزرگ بر روی نمودارها در این نقاط ماژور اتفاق می شناسایی نقاط چرخش بازار افتند و روندهای نزولی به صعودی و یا روندهای صعودی به نزولی تبدیل می شوند و از این رو برای تحلیل گران تکنیکالی بازار حائز اهمیت است و بر اساس آنها خطوط روند، کانال ها و یا الگو ها را رسم می کنند.

    پیوت مینور

    پیوت های مینور دقیقا در طرف مقابل پیوت های ماژور قرار دارند و منجر به حرکات اصلاحی کوچک می شوند. این پیوت ها نشان دهنده ی نوسانات کوتاه مدت هستند و اعتبار کمتری دارند و نقش مهم و موثری در تعیین الگوهای نموداری ندارند.

    از این رو تحلیل گران اغلب از این نقاط چشم پوشی می کنند و مراقب هستند که در تله ی این نوسانات کوتاه مدت نیوفتند مگر آنکه قصد نوسان گیری از بازار را داشته باشند چرا که این نقاط خلاف جهت روند اصلی هستند.

    پیوت مینورها در نمودارهای با دوره زمانی پایین (تایم‌فریم کوچک) به وفور قابل مشاهده‌اند؛ زیرا نوسانات کاذب و مقطعی در نمودارهای میان‌روزی بیشتر ایجاد می‌شوند.

    به دلیل این‌که نقاط بازگشتی مینور، قدرت چندانی در تغییر روند و ایجاد حرکات قیمتی چشم‌گیر ندارند؛ الگوهای قیمتی و خطوط روند مبتنی بر آن‌ها از اعتبار چندانی برخوردار نیست. در نتیجه برای کاهش درصد خطای تحلیل، معامله‌گران باید به دوره‌های زمانی مناسب رجوع کنند.

    پیوت

    نحوه تشخیص نقطه برگشت ماژور از مینور

    با توجه به این‌که سطوح پیوتی کاملاً مبتنی بر قیمت می‌باشند، تشخیص آن‌ها به صورت چشمی و بر اساس مقایسه ذهنی سطوح بر اساس قدرت حرکات بعدی امکان‌پذیر خواهد بود؛ اما این امر مستلزم داشتن تجربه کافی در زمینه تحلیل تکنیکال است!

    به همین دلیل، روشی ترکیبی شامل دو ابزار فیبوناچی بازگشتی و اندیکاتور مکدی تدوین شده است؛ تا معامله‌گران متوسط و مبتدی نیز قادر به تشخیص این سطوح باشند.

    در واقع اگر سطوح کف یا سقف نمودار این دو ویژگی را داشته باشند؛ به احتمال قوی با یک پیوت ماژور رو‌به‌رو خواهیم بود. قاعده کلی شامل موارد ذیل است:

    • تغییر فاز مکدی در زمان تشکیل پیوت
    • اصلاح قیمت حداقل به اندازه ۳۸ درصد موج قبلی

    باید توجه داشته باشیم که پیوت‌های ماژور در انتهای یک روند شکل گرفته و روند جدیدی رو شروع می‌کنند. توجه داشته باشید که برای شناسایی نقاط معتبر باید هر دو شرط در کنار هم رعایت شده باشد.

    اما من در طی این سال‌ها به یک نکته جالب دیگر نیز رسیده‌ام و ان این که برای پیدا کردن پیوت‌های ماژور علاوه بر مکدی ما می‌توانیم از اسیلاتورها (توجه کنید گفتیم اسیلاتور و نه اندیکاتور ) کمک بگیریم.

    می‌توان از دی تی اسیلاتور استفاده کرد به این شکل که در نگاه اول برای پیدا کردن سریع نقاط ماژور معتبر شناسایی نقاط چرخش بازار شناسایی نقاط چرخش بازار نقاطی که در آنها دی تی اسیلاتور در محدوده اشباع خرید یا فروش چرخش داشته را علامت‌گذاری می‌کنیم، معمولا در این روش ۷۰ درصد پیوت‌های ماژور معتبر شناسایی می‌شوند.

    باز هم تاکید می‌کنم که در علم تکنیکال ما مجاز نیستیم به هیچ عنوان هیچ ابزاری رو بر روی مینورها رسم کنیم حتما باید ابزارها، واگرایی‌ها، پترن‌ها، چنگال‌ها، فیبوها بر روی ماژور رسم بشوند. تنها می‌توانیم در روندهای خنثی مینورها رو در غالب کانال‌های کوچک نشان دهیم.

    اندیکانور تشخیص پیوت ماژور

    اندیکانور تشخیص پیوت ماژور که تحلیل گران از آن استفاده می کنند اندیکاتور MACD است که معمولا یک فاز مثبت یا منفی را در این اندیکاتور در نظر می گیرند و سپس بالاترین یا پایین ترین قیمت در آن قسمت را به عنوان پیوت ماژور در نظر می گیرند.

    از مزایای تشخیص درست پیوت‌ها

    1. تشخیص و ترسیم درست خط روند
    2. تعیین حد ضررهای درست و ایمن
    3. تشخیص احساسات بازار و درگیر نشدن در آن
    4. فرار از سردرگمی

    قلّه‌ها و دره‌ها در تشخیص پیوت

    پیوت ماژور می‌تواند هر دو مفهوم قلّه و درّه را شامل بشود و بطور کلی نقطه بازگشت روند است.

    در یک پیوت ماژور شاهد تغییر جهت روند و بازگشت بخش بزرگی از مسیر قبلی هستیم که دلیل آن می‌تواند انتشار یک خبر، وقوع یک رخداد سیاسی یا اقتصادی، یا برخورد قیمت با یک سطح حمایت و مقاومت باشد.
    به تمام قلّه‌ها و دره‌های اصلی برروی نمودار، که بازار در آنجا دچار تغییر جهت جدی شده باشد، اصطلاحاً پیوت ماژور می‌گوییم. در پیوت ماژور، قیمت باید بخش بزرگی از مسیر قبلی خود را مجدداً بازگشت نماید.

    برای تشخص پیوت‌های اصلی از فرعی ۳ شرط داریم که اگر ۲ شرط را همزمان دارا بود، آن نقطه پیوت اصلی خواهد بود؛ این ۳ شرط عبارتند از:

    1. در یک پیوت ماژور، قیمت باید حداقل %۳۸ از مسیر قبلی خود را مجدداً بازگشت نماید.
    2. به لحاظ زمانی نیز مسیر بازگشت باید حداقل به اندازه %۳۸ از مدت زمان موج رفت، طول بکشد.
    3. بین هر دو پیوت ماژور متوالی، علامت جبری مکدی باید حداقل یک‌بار تغییر فاز بدهد.

    شناسایی درست مفهوم مینور و ماژور چند حسن اساسی دارد که عبارتند از:

    مکدی و پیوت‌های ماژور

    یکی از مهم‌ترین مباحثی که از همان نخستین بخش‌های دوره مقدماتی مرتبا با آن مواجه بودیم، بحث قله‌ها و دره‌های ماژور بود. اینکه کدامیک از قله‌ها و دره‌های نمودار، جزو نقاط اصلی مسیر به حساب می‌آیند و کدامیک مینور و فاقد اهمیت‌ هستند. اینکه الگوهای تکنیکال باید بر روی کدامیک از قله‌ها و دره‌ها ترسیم بشوند، و کدامیک از قله‌ها و دره‌ها باید مورد چشم‌پوشی قرار بگیرند. اینکه کدامیک از قله‌ها و دره‌ها نشانگر روند اصلی بازار هستند و کدامیک صرفا حرکات اصلاحی و زودگذر را نشان می‌دهند. اینها سوالاتی بودند که مرتبا مجبور به پاسخگویی به آنها بودیم. در بخش مقدماتی برای تشخیص بهتر قله‌ها و دره‌های اصلی نمودار از اندیکاتوری به نام زیگزاگ استفاده کردیم که در آن زمان، نیازهای ما را به عنوان یک تحلیلگر نوآموز تا حد زیادی برطرف می‌نمود. اما هم اکنون نیاز به تعریف به مراتب دقیق‌تری برای امواج و ریزموج‌های اصلی یک نمودار داریم.

    پیوت‌های ماژور، به زبان ساده، نقاطی را نشان می‌دهند که جهت روند در آنجا دچار چرخش جدی شده باشد. چرخش جدی یعنی قیمت حداقل به اندازه یک سوم از مسیر رفت خود را مجددا بازگشت نماید. سایر نقاطی که چنین تاثیر مهمی بر بازار نداشته‌اند همگی مینور و کم اهمیت بوده و نقش ریزموج‌های فرعی را دارند. یک تحلیلگر مجرب به مرور زمان فرا می‌گیرد که حتی بدون استفاده از روش و ابزار خاصی، صرفا با اتکا به تجربه چشمی، نقاط اصلی بر روی یک چارت را به خوبی تشخیص داده و آنها را از پیوت‌های فرعی و کم اهمیت تفکیک نماید. اما فعلا نیاز به تعریف دقیق‌تری و مدون‌تری برای پیوت‌های ماژور داریم.

    تعریف پیوت ماژور:

    پیوت ماژور می‌تواند هر دو مفهوم قله و دره را شامل بشود، و بطور کلی به معنی Reversal Point یا نقطه بازگشت روند است. در یک پیوت ماژور شاهد تغییر جهت روند و بازگشت بخش بزرگی از مسیر قبلی هستیم که دلیل آن می‌تواند انتشار یک خبر، وقوع یک رخداد سیاسی یا اقتصادی، یا برخورد قیمت با یک سطح حمایت و مقاومت باشد.

    به تمام قله‌ها و دره‌های اصلی بر روی نمودار، که بازار در آنجا دچار تغییر جهت جدی شده باشد، اصطلاحا پیوت ماژور می‌گوییم. در پیوت ماژور، قیمت باید بخش بزرگی از مسیر قبلی خود را مجددا بازگشت نماید.

    روش تشخیص پیوت‌های ماژور:

    سه نکته زیر را برای تشخیص بهتر پیوت‌های ماژور به خاطر داشته باشید:

    • در یک پیوت ماژور، قیمت باید حداقل 38% از مسیر قبلی خود را مجددا بازگشت نماید.
    • به لحاظ زمانی نیز شناسایی نقاط چرخش بازار مسیر بازگشت باید حداقل به اندازه 38% از مدت زمان موج رفت، طول بکشد.
    • بین هر دو پیوت ماژور متوالی، علامت جبری مکدی باید حداقل یک‌بار تغییر فاز بدهد.

    با استفاده از سه نکته فوق می‌توانید بسیاری از قله‌ها و دره‌های مینور و فرعی را به سادگی حذف نموده و کنار بگذارید و صرفا پیوت‌های ماژور را به عنوان مسیر اصلی قیمت باقی نگه دارید. فرض کنید بازار مطابق تصویر فوق، ابتدا از A به B رفته و سپس تا C بازگشت کرده باشد. در این صورت برای اینکه قله B یک سقف ماژور باشد باید لااقل دو شرط از شروط فوق بطور همزمان برقرار باشند. به عنوان مثال تصویر زیر، مسیر رفت و برگشت قیمت را از A تا B و سپس از B تا C نمایش می‌دهد. مسیر AB موج رفت و مسیر BC موج برگشت را نشان می‌دهد.

    همانطور که در تصویر ملاحظه می‌کنید میزان ریتریس قیمت در موج BC برابربا 38% بوده است. یعنی بازار 38% از سودی را که قبلا به مردم رسانده، مجددا از آنها پس گرفته است! دقت کنید که شیب پاره خط BC هیچ تاثیری در میزان ریتریس قیمت ندارد و صرفا ارتفاع عمودی موج‌های BC و AB است که میزان بازگشت قیمت را مشخص می‌کند. برای اینکه سقفB یک پیوت ماژور باشد باید ارتفاع عمودی موج BC حداقل به اندازه 38% از ارتفاع موج AB باشد. این کمترین مقدار مجاز برای ماژور بودن سقف B است و اندازه BC می‌تواند هر مقدار بیشتر از این را نیز داشته باشد.

    برای اندازه‌گیری دقیق میزان بازگشت قیمت می‌توانید از ابزاری موسوم به فیبوناچی ریتریسمنت[54] استفاده کنید. این ابزار درواقع یک خط‌کش عمودی است که برای اندازه‌گیری تغییرات قیمت مورد استفاده قرار می‌گیرد. کافیست دو سر ابزار فیبوناچی را بر روی دو انتهای موج AB بگذارید و میزان بازگشت موجBC را به سادگی، برحسب درصدی از اندازه موجAB محاسبه و بیان نمایید. ابزار فیبوناچی یکی از رایج‌ترین ابزارهای تکنیکال برای اندازه‌گیری نسبت‌های بین امواج متوالی است که در تمامی نرم‌افزارهای تحلیلی می‌توانید به راحتی به آن دسترسی داشته باشید. در این کتاب نیز در فصل بعدی، مفصلا به نحوه کار با این ابزار خواهیم پرداخت.

    به لحاظ زمانی نیز موج BC باید فرصت کافی برای اصلاح و استراحت داشته باشد. تعداد کندل‌های موج BC باید حداقل به اندازه 38% از کندل‌های موج AB باشند تا بازار فرصت لازم را در اختیار فروشندگان جهت خروج از بازار و تخلیه کامل فشار عرضه، قرار دهد. این بار نیز می‌توانید برای اندازه‌گیری موج‌های AB و BC به لحاظ افقی از ابزار دیگری بنام فیبوناچی زمانی[55] استفاده کنید.

    بنابراین یک سقف یا کف ماژور برای تشکیل، نیاز به گذشت مدت زمان کافی دارد و این تایم بستگی به مدت زمانی دارد که موج قبلی سپری کرده است. هرچه مدت زمان موج رفت بیشتر باشد، موج برگشت نیز به مدت زمان بیشتری برای اصلاح و استراحت نیاز خواهد داشت. یک روند صعودی بفرض سه ماهه، حداقل به یکماه اصلاح و استراحت نیاز دارد تا فرصت کافی را به کلیه معامله‌گران قبلی بدهد تا درصورت تمایل بتوانند نسبت به خروج از بازار تصمیم‌گیری نمایند و شرایط بازار مجددا برای صعود جدید مهیا بشود. اگر مدت زمان بازگشت کمتر از این مقدار باشد نشان می‌دهد صرفا با یک اصلاح موقت و زودگذر مواجه بوده‌ایم که احتمالا ناشی از انتشار یک خبر یا شایعه ناگهانی بوده است.

    به عنوان مثال در تصویر زیر، موج BC نتوانسته ظرف زمانی لازم را پر کند و در مدت زمان بسیار کمتر از 38% از موجAB به نقطه پایان خود رسیده است. اما در عوض موج BC بلحاظ ارتفاع عمودی، موفق به اصلاح 38 درصدی قیمت شده است(در تصویر نشان داده نشده) لذا باتوجه به اینکه سقف B حداقل دو شرط از شروط اصلی را برآورده ساخته است (تغییر علامت جبری مکدی بعلاوه اصلاح 38درصدی قیمت) پس می‌توان سقف B را به عنوان یک پیوت ماژور درنظر گرفت.

    تشخیص دقیق پیوت‌های ماژور ازین جهت حاثز اهمیت است که در کلیه مباحث تحلیل تکنیکال، از پترن‌های کلاسیک گرفته تا فیبوناچی و هارمونیک و الیوت و غیره، همواره نیاز به تشخیص دقیق پیوت‌های ماژور و امواج اصلی داریم. به عنوان مثال پترن‌های کلاسیک مانند الگوهای سر و شانه و مثلث و پرچم و غیره همگی باید حتما بر روی پیوت‌های ماژور رسم بشوند. حتی الگوهای پیچیده‌تر نیز مانند الگوهای هارمونیک صرفا بر روی پیوت‌های ماژور قابل تعریف هستند. بزودی در این کتاب می‌خوانید که هنگام استفاده از ابزار فیبوناچی باید دو انتهای ابزار را بر روی دو پیوت ماژور و متوالی قرار بدهید. و بالاخره در نظریه امواج الیوت نیز برای تشخیص ساختار الیوتی بازار لازم است امواج اصلی و ریزموج‌ها را برمبنای پیوت‌های ماژور و مینور از یکدیگر تفکیک نماییم. بنابراین ملاحظه می‌کنید که تشخیص دقیق و بدون خطای پیوت‌های ماژور چقدر در انجام یک تحلیل بی‌نقص موثر خواهد بود.

    برمبنای تمام نکاتی که تا اینجا گفته شد، سعی می‌کنیم روش زیر را به عنوان یک راهنمای گام به گام جهت تشخیص سریع و آسان پیوت‌های ماژور ارایه کنیم. این روش مسلما بهترین روشی است که در کل این کتاب، جهت تشخیص صحیح پیوت‌های ماژور بیان می‌گردد.

    روش گام به گام تشخیص پیوت‌های ماژور:

    1. برای شروع از اندیکاتور مکدی با تنظیمات رایج استفاده می‌کنیم. تایم‌فریم‌ مناسبی را انتخاب کنید که حداقل تعداد کندل لازم را برای تغییر فاز مکدی برروی قله‌ها و دره‌های متوالی شامل باشد. اگر تایم‌فریم‌ مناسبی را انتخاب نکنید، ممکن است مکدی فرصت لازم برای نمایش صحیح پیوت‌های ماژور را نداشته باشد.
    2. به علامت جبری مکدی در نواحی مختلف توجه نموده و آنها را برروی نمودار علامت‌گذاری کنید.
    3. با استفاده از علامت جبری مکدی، نقاطی را که می‌توانند کاندیدهای مناسبی به عنوان قله و دره ماژور باشند، مشخص نمایید:
    • در کل ناحیه‌ای که علامت جبری مکدی مثبت است صرفا یک قله ماژور می‌توانیم داشته باشیم که همان بلندترین قله (به لحاظ قیمت) است.
    • در کل ناحیه‌ای که علامت جبری مکدی منفی است صرفا یک دره ماژور می‌توانیم داشته باشیم که همان پایین‌ترین دره (به لحاظ قیمت) است.

    4. برروی مجموعه نقاطی که تا اینجا به عنوان کاندیدهای مناسب برای ماژور بودن بدست آوردیم، شروط ریتریس 38 درصدی زمانی و قیمتی را می‌آزماییم تا مشخص شود که کدامیک قابلیت ماژور بودن را دارند یا خیر. حداقل یکی از این دو شرط باید برقرار باشند:

    • در یک پیوت ماژور باید تغییرات قیمت در موج برگشت حداقل به اندازه 38% از تغییرات قیمت در موج رفت باشد.
    • در یک پیوت ماژور باید مدت زمان موج برگشت حداقل به اندازه 38% از مدت زمان موج رفت باشد.

    5. به این ترتیب کلیه پیوت‌های مینور و فرعی حذف می‌گردند و صرفا نقاطی باقی خواهند ماند که منجر به چرخش‌های جدی و موثر شده باشند. این نقاط را به عنوان پیوت‌های ماژور درنظر می‌گیریم.

    روش ساده و آسانی است که حتم دارم از انجام آن بسیار لذت خواهید برد. در ادامه سعی می‌کنیم این روش را با ذکر چند مثال واقعی روشن‌تر نماییم. اما قبلا ذکر این نکته لازم است که درخصوص بند چهارم، بسیاری از تحلیلگران معتقدند وجود هر دو شرط فوق، یعنی ریتریس حداقل 38 درصدی هم برای قیمت و هم برای زمان ، به صورت همزمان ضروری بوده و صرفا وجود یکی از این دو شرط کافی نمی‌باشد. در حالی که برخی دیگر از تحلیلگران معتقدند صرفا یکی از این دو شرط نیز به تنهایی برای اطمینان از ماژور بودن کفایت می‌کند. بنده شخصا با نظر گروه دوم موافق‌تر هستم اما با این شرط اضافی که تغییر فاز مکدی نیز حتما رخ داده باشد.

    همچنین بسیاری از تحلیلگران معتقدند شرط تغییر فاز مکدی بین دو پیوت متوالی و مجاور بهم، الزامی می‌باشد. در حالی که برخی تحلیلگران نیز سختگیری کمتری داشته و صفر شدن مکدی را بین دو پیوت متوالی، کافی می‌دانند. بازهم نظر شخصی‌ اینجانب به گروه دوم نزدیک‌تر است. بنابراین ممکن است در ادامه این کتاب احیانا با مثال‌هایی مواجه شوید که روش سختگیرانه و غالب برای تعیین پیوت‌های ماژور در مورد آنها رعایت نشده باشد. دلیل این امر صرفا سلیقه شخصی اینجانب بوده که وقوع عملی چرخش موثر در بازار را مهم‌تر از برخی شروط ریاضی و نظری می‌دانم. در ادامه به ذکر چند مثال در خصوص نحوه تعیین پیوت‌های ماژور بر روی نمودارهای واقعی می‌پردازیم.

    مثال- در تصویر زیر نمودار زوج ارز یورودلار را در تایم‌فریم‌ روزانه مشاهده می‌کنید. با استفاده از روشی که در بالا عنوان شد، پیوت‌های ماژور را بر روی نمودار مشخص نمایید.

    چگونه الگوی پروانه هارمونیک را تشخیص داده و بر اساس آن معامله کنیم؟

    چگونه الگوی پروانه هارمونیک را تشخیص داده و بر اساس آن معامله کنیم؟

    تریدرهای تکنیکال بازار را با استفاده از سیگنال‌ها و الگوهای تریدینگ تحلیل می‌کنند تا با سودهای کوچکتر اما مکررتر از فراز و فرودهای بازار استفاده کنند. گرچه دقت بعضی از اندیکاتورهای تکنیکال مورد تردید قرار دارد اما قابل اطمینان بودن بیشتر الگوها برای ارزیابی رفتار بازار و تشخیص نقاط ورود و خروج مناسب اثبات شده است.

    در این مقاله به شما خواهیم گفت که الگوی پروانه هارمونیک چیست، چطور می‌توانید آن را تشخیص دهید و مهم تر اینکه، چطور می‌توانید بر اساس آن معامله کنید.

    الگوی پروانه هارمونیک چیست؟

    الگوی پروانه هارمونیک یک الگوی معکوس شدگی 5 نقطه‌ای است که در تحلیل تکنیکال برای تشخیص نقاط چرخش بازار استفاده می‌شود. این الگوی تریدینگ شکل خاصی داشته و بین خطوط این الگو، فاصله وجود دارد.

    می توان از الگوی پروانه هارمونیک در بازارهای نقد مثل کریپتو و روی هر بازه زمانی استفاده کرد. پروانه، عضو یک گروه از الگوهای هارمونیک است که شامل اشکال دیگر مثل گارتلی، خفاش، خرچنگ و AB=CD هم می‌شود.

    الگوهای قیمت هارمونیک در ابتدا توسط اچ. اِم. گارتلی در سال 1935 ابداع شدند. او درباره یک الگوی 5 نقطه‌ای که به نام گارتلی از آن یاد می‌شود، مطلب نوشته بود. در نهایت با اضافه شدن فاصله نسبی بین نقاط در پیکربندی این الگو، آن را ارتقاء دادند. این کار با اضافه شدن نسبت‌های فیبوناچی انجام شد تا تریدرها بتوانند احتمال شکل گیری الگو را به صورت بلادرنگ تحلیل کنند.

    عده زیادی برای بهبود کار گارتلی تلاش کردند. جامع ترین این مطالعات توسط اسکات کارتنی در قالب یکسری کتاب درباره هارمونیک تریدینگ انجام و منتشر شد.

    الگوی پروانه هارمونیک به چه صورت است؟

    پروانه هارمونیک یک الگوی 5 نقطه‌ای است که نقاط آن X، A، B، C و D نامگذاری می‌شوند. وقتی یک خط یا روند بین این نقاط رسم می‌کنید، چهار موج شکل می‌گیرد.

    به این دلیل به این الگو، پروانه هارمونیک گفته می‌شود که وقتی شکل می‌گیرد، تصویر ایجاد شده با خطوط به یک پروانه شباهت دارد.

    چنین الگویی می‌تواند در یک روند صعودی یا نزولی شکل بگیرد اما همیشه از نقطه X شروع می‌شود. اگر خط X به A نزولی باشد، الگوی شکل گرفته شبیه به یک پروانه بوده و باعث ایجاد معکوس شدگی نزولی می‌شود.

    اگر خط X به A صعودی باشد، الگوی شکل گرفته شبیه یک پروانه وارونه خواهد بود و حالت ایجاد شده، معکوس شدگی صعودی است.

    الگوی پروانه هارمونیک در هر دو حالت صعودی و نزولی شکل می‌گیرد. الگوی پروانه‌ای که منجر به ایجاد یک حرکت صعودی به سمت رکوردهای جدید می‌شود (پروانه صعودی)، شبیه به یک پروانه وارونه است.

    الگویی که منجر به ایجاد یک اصلاح نزولی شود (پروانه نزولی) شبیه به یک پروانه مستقیم است.

    چنین الگوهایی در هر بازاری ظاهر می‌شوند مثل بازار کریپتو - و هر بازه زمانی - چون بازارهای مالی، حالت فرکتال[1] دارند. این یعنی الگوهایی که در نمودارهایی با بازه زمانی کوتاه تر مشاهده می‌کنید، نسخه کوچکتر همان الگوهایی هستند که در نمودارهایی با بازه زمانی بزرگتر دیده می‌شوند.

    وقتی الگوی X-A-B-C-D کامل شد، تریدرها می‌توانند اصلاح کامل کل الگو فراتر از نقطه A را پیش بینی کنند. در واقع، زمانی که کاربری پنج نقطه را شناسایی کرد، می‌تواند معامله‌ای انجام دهد که فراتر از نقطه A را هدف می‌گیرد.

    تشخیص الگوهای پروانه هارمونیک

    به این علت به این الگو هارمونیک گفته می‌شود که تشکیل آن شامل ترکیبی از اشکال و محاسبات است که دائماً در بازارهای مالی تکرار می‌شوند. پایه و اساس این هارمونی، مشتقی از دنباله هارمونی است که نسبت‌های 0.618 و 1.618 را ایجاد می‌کند. این نسبت‌ها در ساختارهای طبیعی مثل صدف‌ها یا گل آفتابگردان وجود دارند. به دلیل تکرار زیاد این الگوها در کل طبیعت، خیلی از تریدرها آنها را برای بازارهای مالی هم مهم می‌دانند.

    می توان تشخیص الگوی پروانه هارمونیک را با ابزار فیبوناچی اصلاحی - و البته کمی تصور - انجام داد.

    با شروع از پروانه نزولی، پس از ایجاد موج XA در اثر روند نزولی، بازار بالاتر رفته و به نقطه B می‌رسد که باید یک اصلاح 78.6 درصدی از روند نزولی XA باشد. ابزار فیبوناچی اصلاحی را از نقطه X تا A اعمال کرده و سپس سطوح 78.6 و 127 درصد را فعال کنید (ما بعداً از سطح 127 درصد استفاده می‌کنیم).

    با شروع از نقطه B بازار یک روند نزولی دیگر را به سمت نقطه C تجربه می‌کند اما قدرت دومین حرکت رو به پایین (BC) به اندازه اولین حرکت XA نیست.

    بعلاوه، نقطه C به اندازه حدود 38.2 تا 88.6 درصد از لگ AB بازگشت می‌کند. در نتیجه نقطه C یک اصلاح جزئی نسبت به AB است و به پایین تر از قیمت پایین در نقطه A حرکت نمی‌کند. از نقطه A به B یک فیبوناچی دیگر رسم می‌کنیم و سطوح 38.2 و 88.6 درصد را فعال می‌کنیم. نقطه C باید در این محدوده قرار بگیرد که با سطوح فیبوناچی اصلاحی ایجاد شده است.

    پس از به پایان رسیدن این روند کاذب، بازار صعودی چشمگیری را تجربه کرده و از بالای خط X عبور می‌کند. این نقطه اوج جدید تبدیل به نقطه D می‌شود. می‌توان نقطه D را از قبل ارزیابی و پیش بینی کرد چون می‌تواند امتدادی از طول XA با ضریب 1.27 باشد. حالا عدد 127 درصد الگوی فیبوناچی اصلاحی ما دوباره برگشته تا نقطه هدف احتمالی را مشخص کند.

    دقت داشته باشید که این سطوح اصلاح و مناطق هدف، فقط یکسری محدوده کلی هستند. بعید است که نمودار قیمت دقیقاً در همین سطوح قیمت برگشت کند. بنابراین منتظر باشید تا ری اکشن در همان نزدیکی ایجاد شود. گاهی اوقات ممکن است نمودار قیمت کمی فراتر از این محدوده‌ها ریزش یا صعود کند که این نشان می‌دهد بازار در حال توجه به این نقاط چرخش است.

    مثالی از بیت‌کوین

    در اوایل سال 2021 با شکل گیری روند صعودی بیت‌کوین، کم کم مومنتوم کند شد و نقطه اوج بیت‌کوین مشخص شد - که این حرکت باعث ایجاد الگوی پروانه نزولی (یا خرسی) شد.

    13 مارس 2021، بیت‌کوین یک اصلاح کوچک را به سمت نقطه کف 25 مارس شروع کرد. حد اصلاح 78.6 درصدی در این روند، 59326 دلار بود. سپس نمودار قیمت در اول آوریل به نقطه 60365 دلار صعود کرده و نقطه B را شکل می‌دهد. این نرخ شامل یک اصلاح 85.8 درصدی بود، یعنی کمی بیشتر از حالت ایده آل 78.6 درصدی که قابل قبول است.

    سپس، یک اصلاح دیگر منجر به رسیدن به نقطه C می‌شود که معادل با اصلاح 49 درصدی نسبت به روند صعودی A به B است. این حرکت دقیقاً در وسط محدوده اصلاح 38.2 تا 88.6 درصدی قرار دارد که برای الگوی پروانه عادی محسوب می‌شود.

    از 7 آوریل، بیت‌کوین آخرین صعود را شروع می‌کند تا شکل گیری الگو تکمیل شود. در الگوهای پروانه، معمولاً آخرین اوج حدود 127 درصد نسبت به روند XA اختلاف دارد. در این جا، این صعود 1.27 درصدی یعنی سطح 65573 دلار. روند صعودی به ثبت یک رکورد جدید منجر شده و اوج آن 64999 دلار است یعنی اختلاف کمتر از یک درصدی نسبت به تخمین ما (پیشرفت تا 1.26).

    در نقطه اوج بیت‌کوین در آوریل 2021 یک الگوی پروانه نزولی زیبا تکمیل شده است.

    چگونه بر اساس الگوی پروانه هارمونیک معامله کنیم؟

    پس از تشخیص یک الگوی پروانه بالقوه، تنظیم فرصت معامله کار نسبتاً راحتی خواهد بود. به دلیل ماهیت هارمونیک این الگو، می‌توانیم زودتر از موعد نقطه معکوس شدن آن را تشخیص دهیم. به این ترتیب اگر نمودار قیمت به این محدوده برسد، می‌توانیم منتظر تغییر روند بمانیم.

    از اواخر آگوست تا سپتامبر 2021، اتر در حال ایجاد الگوی پروانه هارمونیک صعودی بوده است. هندسه این شکل با پارامترهای ایده آل تطبیق دارد.

    مثلاً نقطه B 99.8 درصد نسبت به خط XA پایین تر است که کمی بیشتر از چیزیست که ما به دنبال آن بودیم. اما این اصلاح عمیق فوراً باعث جلب خریداران می‌شود در نتیجه قیمت بالاتر رفته و یک فیتیله نزولی بسیار طولانی را رد می‌کند. در روزهای بعد، اتر دوباره ریزش می‌کند و به سطح اصلاح 78.6 درصد برمی گردد و باز دوباره با خریداران روبرو می‌شود. گرچه ریزش اولیه بیشتر از 78.6 درصد بود اما می‌توان مشاهده کرد که هندسه بازار باز هم سعی می‌کند این الگو را حفظ کند.

    صعود بعدی به نقطه C شامل یک اصلاح 67 درصدی نسبت به خط AB است که قابل قبول است. این حرکت منجر به ایجاد یک محدوده معکوس شدگی صعودی بالقوه برای نقطه D در سطح 2718.05 دلار می‌شود.

    بعد از آن قیمت ریزش کرده و فراتر از محدوده 127 درصد اصلاح می‌شود.

    اما یک تریدر چطور می‌تواند این فرصت معامله را مدیریت کند؟

    تشخیص محل ورود به پوزیشن Long

    وقتی اتر، منطقه هدف را مشخص کرد، یک فیتیله بزرگ را پشت سر گذاشت. این موضوع نشان دهنده هجوم خریداران برای پشتیبانی از قیمت بازار است چون معتقدند که اتر ارزش خوبی دارد.

    ساده ترین روش برای تنظیم نقطه ورود به long، استفاده از معامله بریک اوت است که می‌توان آن را با یک خط مقاومت شیب دار تنظیم کرد که وقتی شکسته شود، نقش نقطه ورود را بازی می‌کند.

    یا اینکه می‌توانید سطوح مقاومت افقی را شناسایی کرده و صبر کنید تا نمودار قیمت آن را شکسته و بالاتر از آن حرکت کند تا نقطه ورود به پوزیشن long مشخص شود.

    معمولاً تریدر یکی از این سطوح مقاومت را انتخاب می‌کند تا بر اساس آن معامله کند اما ما هر دو را به شما نشان می‌دهیم تا متوجه شوید که چطور ممکن است با هم نمایان شوند.

    در واقع، زمانی که قیمت صعود کرده و سطح مقاومت را می‌شکند، سیگنال پوزیشن long ایجاد شده است.

    مدیریت معامله

    در مثال بالا برای اتر، قیمت در نهایت صعود کرده و خط مقاومت را می‌شکند. این وضعیت تریدر را در پوزیشن long قرار می‌دهد.

    در این نقطه، تریدر می‌تواند حد توقف (stop loss) را پایین تر از نقطه پایین سوئینگ در D تنظیم کند. به این ترتیب اگر قیمت کاهش پیدا کند، باز هم الگوهای دیگری در حال شکل گیری خواهند بود و می‌توانیم با حفظ بیشتر سرمایه از معامله خارج شویم.

    استراتژی خروج

    زمانی که وارد پوزیشن شده و حد توقف را تنظیم کردیم، می‌توانیم برای تارگت سود برنامه ریزی کنیم. بسیاری از مواقع، یک الگوی پروانه هارمونیک موفق، حد قیمت فراتر از نقطه A را هدف می‌گیرد.

    در مثال اتر، نقطه A نزدیک 4035 دلار است. این سطح می‌تواند تارگت اولیه باشد. اگر نمودار قیمت به این سطح رسید، تریدر می‌تواند بخشی از پوزیشن خودش را بسته و بقیه را باز نگه دارد.

    به این ترتیب اگر قیمت افزایش پیدا کند، تریدر می‌تواند حد توقف را تغییر دهد و در سطوح بسیار بالاتر با سود از معامله خارج شود.

    در نهایت مشخص شد که حرکت اتر بسیار قوی است و توانست تا 4800 دلار حرکت کند با اینکه هشدار بریک اوت از الگوی پروانه، در اصل در سطح حدود 3100 دلار تشکیل شده بود.

    اگر بریک اوتی وجود داشته باشد، چه می‌شود؟

    گاهی اوقات ممکن است بازار از محدوده معکوس شدگی احتمالی 127 درصد، حرکت معکوس انجام دهد. در چنین مواقعی ممکن است بازار متوقف شود اما باز حرکت را ادامه داده و فراتر از محدوده 127 درصد حرکت کند.

    به همین دلیل است که استفاده از ستاب معاملاتی بریک اوت مفید است. فرض کنید که اتر نتواند در محدوده 127 درصد صعود کند. اگر یک ستاپ معامله بریک اوت در بالای خط افقی قرار داده باشیم و قیمت نتوانست به سیگنال بریک اوت برسد، هرگز واحد معامله‌ی خرید (bullish) نمی‌شویم (سمت چپ تصویر زیر را ببینید). با این کار از یک معامله زیانده اجتناب می‌کنیم.

    فراموش نکنید که این ستاپ بریک اوت هم نمی‌تواند از شما در برابر همه معاملات زیانده حفاظت کند. گاهی اوقات ممکن است بازار صعود کرده و سیگنال بریک اوت خرید شما را در خط افقی بشکند اما بعد اصلاح شروع شود (سمت راست تصویر قبلی را ببینید).

    به همین دلیل مهم است که برای هر معامله یک حد توقف داشته باشیم. در چنین شرایطی، حد توقف شما تریگر شده و می‌توانید پیش از متحمل شدن ضرر قابل توجه، از معامله خارج شوید. اما معامله‌ای با ضرر کم از معامله‌ای با ضرر زیاد - که ممکن است کل موجودی حساب شما را صفر کند - بهتر است.

    الگوی پروانه نزولی و صعودی

    تفاوت‌های کلیدی

    به غیر از اینکه این دو الگو یکی شکل پروانه معمولی و دیگری شکل پروانه وارونه دارد، تفاوت‌های مهمی در چگونگی شروع آنها وجود دارد.

    اگر XA به صورت یک روند صعودی شروع شود، در این صورت الگو به شکل یک پروانه نزولی ایجاد می‌شود.

    اگر XA به صورت یک روند نزولی شروع شود، الگو به شکل یک پروانه صعودی ایجاد می‌شود.

    سایر اجزاء مثل هندسه و نسبت‌های بین خطوط همگی به یک شکل هستند.

    آیا الگوی پروانه هارمونیک قابل اطمینان است؟

    الگوی پروانه هارمونیک شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با سایر الگوهای نمودار دارد. به طور کلی، ما مایلیم میزان مطمئن بودن یک الگو را مشخص کنیم اما واقعیت این است که مطمئن بودن یک الگو وابسته به توانایی تحلیلگر برای خواندن درست آن است.

    مزایا

    ماهیت هندسی این الگو که اسکات کارنی کاملاً درباره آن تحقیق کرده، می‌تواند تریدرها را هنگام تشخیص آن روی یک نمودار مطمئن تر کند. بعلاوه، این الگو مجموعه نسبت‌های خاصی دارد که تشخیص آن را مطمئن تر می‌کند. اگر این نسبت‌ها و ساختارها وجود داشته باشند، شانس وجود الگو هم بیشتر خواهد بود.

    محدودیت‌ها

    هیچ الگویی صددرصد کامل نیست. گاهی اوقات ممکن است یک الگو همه نسبت‌های درست را داشته باشد و خوب به نظر برسد اما در نهایت شکست بخورد.

    به همین دلیل لازم است برای هر معامله‌ای یک حد توقف تنظیم کنید. با استفاده از نکاتی که در این مطلب مطرح شد، می‌توانید حد توقف را به صورت درست و بدون ایجاد ریسک زیاد تنظیم کنید.

    صحبت‌های پایانی

    الگوی پروانه هارمونیک یکی از الگوهای محبوبی است که تریدرهای مجرب از آن استفاده می‌کنند. برای تریدرهایی که با سطوح فیبوناچی آشنا هستند، این الگوها یک ظاهر و نسبت خاص بین هر خط شناسایی نقاط چرخش بازار از الگو ایجاد می‌کنند.

    اما این الگو هم فاقد محدودیت نیست. ممکن است بازار ناگهان معکوس شود به همین دلیل لازم است برای هر معامله‌ای حد توقف تنظیم کنید.

    [1] فراکتال، ساختاری هندسی است که با بزرگ کردن هر بخش از این ساختار به نسبت معین، همان ساختار نخستین به دست آید.

    آموزش رسم خط روند و معامله بر اساس آن

    آموزش رسم خط روند

    یکی از روش‌های رایج برای شناسایی نقاط حمایت و مقاومت در نمودار قیمت استفاده از خطوط روند است. با این وجود هنوز تریدرهای بسیاری با روش صحیح ترسیم خط روند آشنا نیستند و نمی‌توانند استفاده‌ خوبی از این نوع ابزار داشته باشند. در این مطلب با نحوه‌ی رسم خطوط روند آشنا می‌شویم تا بتوانید با به کارگیری این روش کارآمد، تحلیل درستی از بازار داشته و نتایج بهتر و دقیق‌تری در شناسایی نقاط حمایت و مقاومت به دست آوردید.

    چگونه خط روند رسم کنیم؟

    برای رسم خط روند در نمودار باید نقاط چرخش قیمت را به هم وصل کرد. کارایی خطوط روند در تحلیل تکنیکال همانطور که گفتیم تشخیص نقاط حمایت شناسایی نقاط چرخش بازار شناسایی نقاط چرخش بازار و مقاومت و همینطور شرایط بازار است. در نتیجه به کمک این خطوط می‌توان حرکت و واکنش احتمالی بازار را به راحتی شناسایی کرد. به عبارتی خطوط روند نقاط مهم عرضه و تقاضا را نشان می‌دهند و همانطور که می‌دانیم میزان عرضه و تقاضا می‌تواند روند بازار را تغییر دهد.

    برای ترسیم خط روند باید حتماً دو نقطه وجو داشته باشند. خطوط روند از وصل کردن حداقل دو کف قیمت یا دو سقف قیمت به دست می‌آیند. خطوط روندی که در دوره‌های زمانی طولانی‌تر رسم می‌شوند، شناسایی نقاط چرخش بازار شناسایی نقاط چرخش بازار معمولاً قدرت بیشتری دارند و دقیق‌تر هستند. در نتیجه توصیه می‌شود برای ترسیم این خطوط از نمودارهای طولانی مدت مثل نمودارهای هفتگی استفاده کنید و با گذشت زمان به صورت پله‌ای این دوره زمانی را کم کنید.

    آموزش رسم خط روند

    سعی کنید خطوط روندی را پیدا کنید که بیشترین برخوردها را داشته و در عین حال این برخوردها بدنه شمع‌ها را رد نکرده باشد. در صورتی که خط روند ترسیمی در نمودار از بدنه شمع عبور کند، باید بدانیدکه این خط روند از ارزش و اعتباری در تحلیل ساقط است.

    با وجود اینکه گفته شد بهتر است از نمودارهای طولانی مدت برای ترسیم خط روند و تحلیل بازار استفاده کنید ولی گاهی لازم است که برای اطمینان بیشتر از تحلیل انجام شده و انجام معاملاتی با ریسک کمتر از تحلیل چند زمانی استفاده کنید. برای مثال هنگامی که قصد دارید بر اساس خط روندی صعودی در نمودار هفتگی دست به معامله بزنید، بد نیست که در مواقع اصلاحی از خطوط روند هم پوشان در نمودار روزانه برای معامله استفاده کنید.

    شاید برایتان سؤال باشد که نقاط مورد نظر برای ترسیم خط روند باید قیمت باز و بسته شدن باشد یا بیشترین و کمترین قیمت. به عبارتی سؤال اینجا است که خط روند باید بر اساس کدام قسمت از شمع‌های قیمت رسم گردد. حقیقت اینجا است که این موضوع کاملاً بستگی به دیدگاه شما و شرایط نمودار دارد. خطوط روندی که به طور کامل بر نقاط باز و بسته شدن قیمت منطبق باشند، به ندرت دیده می‌شوند. به هر حال قاعده‌ی خاصی برای انتخاب نقاط وجود ندارد و تمرکز معامله‌گر باید بر روی عدم تقاطع خط و بدنه کندل قیمت باشد.

    معامله بر اساس خطوط روند

    دو روش برای معامله بر اساس خطوط روند وجود دارد. اولین حالتی که از این ابزار تحلیلی پر کاربرد می‌توان برای معامله بهره برد زمانی است قیمت روند مشخصی را طی کرده و خطوط روند نقش حمایتی یا مقاومتی پیدا می‌کنند. در این شرایط تریدرها باید با در نظر گرفتن روند بازار، زمانی که قیمت خط روند حمایتی را لمس کرد، اقدام به خرید کنند و زمانی که قیمت خط روند مقاومتی را لمس کرد، دست به فروش بزنند.

    دومین کاربرد خط روند زمانی است که قیمت بالاتر یا پایین‌تر از خط روند بسته شود. در این مواقع خط روند خاصیتی معکوس داشته و به اصلاح به سطح اتفاق تبدیل می‌گردد. برای مثال زمانی که قیمت از خط روند مقاومتی عبور کرده و پایین‌تر از آن بسته می‌شود، خط روند مقاومتی به خط روند حمایتی تغییر ماهیت می‌دهد و معامله‌گرها منتظر می‌مانند تا قیمت به خط روند برگشته و در آن نقطه وارد معامله شوند.

    در آخر باز هم متذکر می‌شویم که دقت کنید خط روند ترسیمی از بدنه‌ی شمع عبور نکرده باشد. سعی کنید خط روندی پیدا کرده و رسم کنید که حداقل دو یا سه برخورد داشته باشد. هر قدر برخوردهای خط روند بیشتر باشد، اعتبار آن بیشتر بوده و معاملات مطمئن‌تری خواهید داشت.

    اگر رسم خط روند مطابق با آنچه گفتیم نبود و نتوانستید اصول ذکر شده را رعایت کنید، بهتر است از ابزار دیگری برای تحلیل استفاده کنید یا منتظر موقعیت مناسب‌تری برای رسم آن باشید.شناسایی نقاط چرخش بازار

    الگوهای هارمونیک در تحلیل تکنیکال

    الگوهای هارمونیک در تحلیل تکنیکال

    اگر به دنبال کسب درآمد از طریق بورس یا ارز دیجیتال هستید، باید تحلیل‌های مختلفی را برای کاهش ریسک ضرر و افزایش احتمال سود به کار بگیرید. به این منظور تحلیل‌ تکنیکال و فاندامنتال به کمک سرمایه‌گذاران می‌آیند. تحلیل تکنیکال خود روش‌های متعددی دارد که یکی از مشهورترین و پرکاربردترین این روش‌ها استفاده از الگو هارمونیک است.

    فهرست عناوین مقاله

    اما منظور از الگو هارمونیک چیست؟

    هارمونیک روشی بر مبنای معادلات و محاسبات ریاضی است. این الگو به طور تخصصی بر پایه فرمول‌های ریاضی فیبوناچی به کار گرفته می‌شود. یافتن الگوهای متفاوت در تحلیل تکنیکال به تریدرها در تشخیص تغییرات بازار و سرمایه‌گذاری موفق‌تر کمک می‌کند.

    به همین منظور امروز در این مقاله قصد داریم به معرفی جامع الگوهای هارمونیک در تحلیل تکنیکال بپردازیم. در این میان نگاهی بر معادله فیبوناچی برای یادگیری بهتر الگوها خواهیم انداخت.

    یادگیری خرید و فروش با استفاده از الگوهای هارمونیک از دیگر مباحثی است که برای شروع تحلیل تکنیکال باید با آن آشنا شوید.

    اما پیش از شروع تریدینگ با این روش باید شناسایی نقاط چرخش بازار قوانین مربوط به آن را بشناسید. مبحث دیگری که شاید بسیار در جستجوهای خود با آن برخورد کرده باشید، هارمونیک اسکنر است که در ادامه مقاله به آن خواهیم رسید.

    الگو هارمونیک در تحلیل تکنیکال چیست؟

    همانطور که اشاره کردیم الگوهای هارمونیک، الگوهایی پیچیده بر پایه محاسبات قیمت از طریق فرمول ریاضی فیبوناچی هستند. این الگوها به تحلیل‌گرهای تکنیکال محل دقیق چرخش یا معکوس شدن روند را نشان می‌دهند.

    همچنین بخوانید: تحلیل تکنیکال چیست

    با شناسایی دقیق و درست الگوها شما می‌توانید قبل از چرخش بازار به آن وارد یا از آن خارج بشوید.

    این روش از معدود روش‌هایی است که بر پیش‌بینی حرکت روندها تمرکز دارند. طبق روش هارمونیک با شکستن موج‌ها به موج‌های کوچک‌تر یا تبدیل آن‌ها به موج‌های بزرگ‌تر می‌توان روند آینده سهام یا ارز را حدس زد.

    فرمول فیبوناچی

    در الگو هارمونیک از اعداد فیبوناچی برای ساخت شاخص‌های تکنیکال استفاده می‌کنند. این اعداد از 0 و 1 شروع می‌شوند و از مجموع دو عدد آخر در روند به عدد جدید می‌رسیم. برای درک این موضوع به روند زیر دقت کنید:

    روند بالا ابتدا با اعداد 0 و 1 آغاز می‌شود. از مجموع این دو عدد به عدد 1 می‌رسیم. حال دو عدد آخر روند 1 و 1 هستند که از مجموع آن‌ها به 2 می‌رسیم. این روند همینطور ادامه می‌یابد و همانطور که مشاهده می‌کنید عدد 55 نیز از مجموع دو عدد آخر یعنی 34 و 21 به‌دست آمده است.

    این روند در نهایت شکسته می‌شود و به نسبت‌هایی برای تشخیص نقاط چرخش تبدیل می‌شود.

    به طور کلی یادگیری الگوهای کلاسیک پیش از یادگیری الگوهای هارمونیک به درک بهتر شما کمک می‌کند. برای یافتن الگوهای هارمونیک شما باید 5 نقطه چرخش را در نمودار خود بیابید. این 5 نقطه چرخش با هم شکلی هندسی را ایجاد می‌کنند.

    الگوهای هارمونیک به چندین دسته تقسیم می‌شوند که معروف‌ترین آن‌ها الگوهای گارتلی، خفاش و خرچنگ هستند. در ادامه مقاله به بررسی آن‌ها خواهیم پرداخت.

    محاسبات فیبوناچی در الگو هارمونیک و تحلیل تکنیکال

    تحلیل تکنیکال با ادغام محاسبات ریاضی و اشکال هندسی، الگوهایی را برای پیش‌بینی بازار ایجاد کرده است. این تحلیل‌ها بر این اساس هستند که روند بازار بر طبق الگوهایی خاص تکرار می‌شود.

    نسبت پایه فیبوناچی عدد 1.618 است که با نام نسبت طلایی شناخته می‌شود. پس از نسبت طلایی دو سری نسبت دیگر با نام‌های نسبت اولیه فیبوناچی و نسبت ثانویه فیبوناچی وجود دارند.

    نسبت های فیبوناچی

    نسبت اولیه شامل اعداد زیر می‌شود:

    4.62 – 3.62 – 2.62 – 2.0 – 1 – 0.786 – 0.618 – 0.382

    نسبت ثانویه فیبوناچی اعداد زیر را در بر می‌گیرد:

    4.236 – 3.14 – 2.236 – 1.13 – 0.886 – 0.236

    نسبت‌های فیبوناچی اعداد و سطوح دیگری را نیز در خود جای می‌دهند؛ اما در خصوص تحلیل تکنیکال تنها با این دو سری اعداد سروکار خواهید داشت.

    بیشتر یاد بگیرید: فیبوناچی در تحلیل تکنیکال

    نظریه فیبوناچی بر این باور است که تمامی اعداد نسبت اولیه در تمامی ساختارهای طبیعی و ساخت بشر وجود دارند. از سوی دیگر ساختارها همیشه تکراری از یک الگو هستند.

    بنابر الگوی فیبوناچی این تکرار اعداد بر جوامع و تمامی ساختارها از جمله شناسایی نقاط چرخش بازار تجارت اثر می‌گذارند. به همین دلیل در تمامی بازارهای سرمایه‌گذاری ارز دیجیتال و بورس شاهد تکرار الگوها در روند قیمت‌ها هستیم.

    با شناسایی نقاط هارمونیک در روندها و وارد کردن اعداد آن‌ها در الگوهای فیبوناچی تحلیل‌گرها قادر به تشخیص طول روند و نقاط چرخش می‌شوند.

    به طور کلی اعداد فیبوناچی را می‌توان برای تشخیص زمان و قیمت به کار گرفت.

    بهترین انواع الگوهای هارمونیک در تحلیل تکنیکال

    الگو هارمونیک خود به چندین شکل است. این شکل‌ها در واقع از اتصال 5 نقطه روی نمودارها به یکدیگر به دست می‌آیند. این الگوها عبارتند از:

    گارتلی

    این الگو از تمامی الگوهای دیگر بیشتر استفاده می‌شود. الگو گارتلی برای تشخیص نقاط شکست، مقاومت و حمایت به کار گرفته می‌شود. این الگوی در روندهای صعودی شکل می‌گیرد که به دنبال آن‌ها یک معکوس کوچک و دوباره روند صعودی دیگری می‌آید. در نهایت این روند با یک معکوس بزرگ‌تر تمام می‌شود و شکلی شبیه به حرف M در انگلیسی ایجاد می‌کند.

    پایان این حالت بهترین نقطه برای خرید است. در حالت برعکس یا در روندهای نزولی در نهایت شکلی شبیه به حرف W در انگلیسی ایجاد می‌شود که پایان این روند بهترین زمان برای فروش است.

    الگو گارتلی

    پروانه

    الگوی پروانه به دو صورت پروانه خرسی یا پروانه گاوی است. پروانه اغلب در انتهای یک روند مشاهده می‌شود. این الگو نشان می‌دهد که روند معکوس از روند اصلی قوی‌تر است. تریدرها با کمک مثلث‌های ایجاد شده سود یا زیان خرید و فروش را تشخیص می‌دهند.

    الگو پروانه

    خفاش

    الگو خفاش مانند دیگر الگوها است، با این تفاوت که در نهایت شکلی شبیه به یک ذوزنقه متقارن به شما می‌دهد. این الگو زمانی ایجاد می‌شود که روند اصلی برای مد کوتاهی به طور موقت معکوس می‌شود و سپس دوباره به جهت خود ادامه می‌دهد.

    این روند به تریدرها کمک می‌کند که در قیمتی مناسب وارد روندی صعودی و ادامه‌دار بشوند. همچنین تریدرها در قیمتی مناسب از روندی نزولی و ادامه‌دار خارج می‌شوند.

    الگو خفاش

    خرچنگ

    الگو خرچنگ بهترین الگو برای افرادی است که قصد تشخیص دقیق حرکات قیمت را دارند. الگو خرچنگ شبیه به الگو پروانه است، با این تفاوت که شکلی فشرده‌تر می‌سازد و الگویی ایده‌آل برای تشخیص حرکات کوچک‌تر است.

    این الگو برای ورود یا خروج در نهایی‌ترین نقاط بسیار کارآمد است.

    الگو خرچنگ

    الگو کوسه جدیدترین الگو هارمونیک به شمار می‌رود که در سال 2011 وارد بازار سرمایه شده است. خطوط شیب‌دار و بیرونی این شکل در ترکیب با خطوط درونی که اندکی به داخل رفته‌اند، شکلی شبیه به باله پشتی کوسه ایجاد کرده‌اند. این مسئله دلیل نام‌گذاری این الگو است.

    الگو کوسه

    سایفر

    در الگو سایفر هر نقطه نشان‌دهنده یک معکوس و هر پا نشان‌دهنده یک ارزش قیمت است. این الگو از اعداد کوچک‌تر فیبوناچی استفاده می‌کند و این اعداد اغلب زیر 1 هستند. به همین دلیل شکلی با شیب‌های تندتر ایجاد می‌کند.

    الگو سایفر

    پس از آشنایی با الگوها شناخت مزایا و معایب الگوهای هارمونیک دور از فایده نیست.

    مزایا و معایب الگو هارمونیک در تحلیل تکنیکال

    همانطور که تحلیل تکنیکال و هر روش دیگری دارای برخی مزیت‌ها و ضعف‌هاست، الگوهای هارمونیک نیز برخی مزایا و برخی معایب دارند.

    مزایای الگوهای هارمونیک

    الگوهای هارمونیک قابلیت پیش‌بینی آینده و ایجاد شاخص‌هایی برای پیشروی در روند را ممکن ساخته‌اند.

    این الگوها تکرار شونده و قابل اعتماد هستند که این مسئله منجر به ساخت زمینه‌هایی برای پیش‌بینی با احتمال بسیار بالا و انجام معاملات با سودمند می‌شود.

    این الگو در تمامی محتواهای تجارت و قانون‌های حرکتی نمودارها به خوبی نتیجه می‌دهد. همچنین در تمامی بازه‌های زمانی می‌توانید از الگو هارمونیک استفاده کنید.

    معایب الگوهای هارمونیک

    الگوهای هارمونیک به شدت سخت و پیچیده هستند و درک آن‌ها برای بسیاری از افراد مشکل است.

    از سوی دیگر تشخیص سطح و اعداد درست در این الگوها بسیار مشکل است و یک اشتباه منجر به تشخیص نهایی اشتباه می‌شود. نتیجه آن‌که تحلیل‌گر ممکن است روند بازار را اشتباه تشخیص داده و ضرر کند.

    این پیچیدگی‌ها باعث می‌شود تشخیص نقاط حمایت، مقاومت یا چرخش بسیار مشکل شود. این موضوع در موارد مختلف و بررسی روندهای معکوس گاهی به شدت پیچیده‌تر می‌شوند.

    بنابراین پیش از تحلیل با این الگو بهتر است به‌خوبی همه چیز را در خصوص آن یاد بگیرید که هرگز دچار اشتباه نشوید.

    چگونه الگوهای هارمونیک را تشخیص دهیم؟

    برای کار با الگوها ابتدا باید بتوانید آن‌ها را تشخیص دهید. برای راحتی کار این نقاط را به شکل زیر با حروف XABCD مشخص می‌کنیم.

    چگونه الگوهای هارمونیک را تشخیص دهیم

    به منظور تشخیص الگو هارمونیک 5 گام را باید دنبال کنید:

    گام اول: نقطه شروع را پیدا کنید

    اگر به خط روند دقت کنید، معمولاً یک سقف یا یک کف چشمگیر را خواهید یافت. این نقطه سقف یا کف همان نقطه شروع (X) خواهد بود.

    گام دوم: نقطه A را بیابید

    نقطه A اولین نقطه چرخشی است که در محور صعودی یا نزولی به چشم می‌خورد. این نقطه برای تشخیص نقاط چرخش B و D کاربرد دارد.

    گام سوم: از نقطه B برای یافتن الگو استفاده کنید

    نقطه B همان چرخش بعدی است. حرکت روند در فاصله نقاط A و B نشان‌دهنده الگوی پیش روی شماست. این الگو با استفاده از اعداد و محاسبات فیبوناچی به دست می‌آید.

    گام چهارم: نقطه C را تشخیص دهید

    این نقطه در فاصله‌ای بین نقاط A و B قرار دارد. با استفاده از الگوی تشخیصی و محاسبات فیبوناچی می‌توانید نقطه چرخش C را پیش‌بینی کنید و از آن به نفع خود بهره ببرید.

    گام پنجم: مراقب نقطه D برای تریدینگ به موقع باشید

    برای آن‌که بتوانید در بهترین زمان اقدام به خرید یا فروش کنید، تشخیص نقطه D بسیار به شما کمک می‌کند. این نقطه در جایی بین نقاط X و A قرار دارد.

    پس از یافتن این نقاط می‌توانید به راحتی تریدهای خود را به بهترین شکل ممکن به نفع سود بیشتر انجام دهید.

    هارمونیک اسکنر چیست؟

    یکی از راه‌ها برای تشخیص درست و سریع الگو هارمونیک استفاده از هارمونیک اسکنر است. هارمونیک اسکنر ابزاری است که با کمک آن تمامی الگوهای برتر هارمونیک را می‌توانید در سریع‌ترین زمان ممکن پیدا کنید.

    این نرم‌افزار را می‌توانید به راحتی از طریق سایت‌های معتبر همچون Google Play تهیه کنید. امروزه هارمونیک اسکنرهای متفاوتی همچون Harmonic Signal، Harmonic Wings یا Harmonics App در بازار یافت می‌شوند. با انتخاب بهترین نرم‌افزار تحلیل تکنیکال شانس سرمایه‌گذاری موفق را از آن خود کنید.

    شناخت الگوهای هارمونیک برای تحلیل تکنیکال موفق

    یکی از روش‌هایی که در تحلیل تکنیکال به کار گرفته می‌شود استفاده از الگو هارمونیک است. این الگو در چند شکل است که تعدادی از آن‌ها همچون الگو خفاش، پروانه، کوسه و تعدادی دیگر شهرت و کاربرد بیشتری دارند.

    الگوهای هارمونیک بر اساس معادلات ریاضی فیبوناچی شکل گرفته‌اند. طبق این الگو همه چیز بر پایه اعداد فیبوناچی در جهان تکرار می‌شود.

    تشخیص نقاط حیاتی برای شناسایی الگوی هارمونیک موجود در روند به منظور ورود و خروج در بهترین زمان‌ها بسیار مهم است.

    الگوهای هارمونیک علی‌رغم مزیت‌های بی‌شمار و کمک بسیار در تشخیص نقاط چرخش قیمت، دارای ضعف‌هایی هستند که مهم‌ترین آن‌ها پیچیدگی آن‌هاست.

    هرچند با استفاده از اسکنرهای هارمونیک این پیچیدگی بسیار کاهش یافته و تنها در چند دقیقه به راحتی می‌توانید الگوها را پیدا کنید.

    امتیاز شما به این محتوا

    میانگین امتیازات: / 5. تعداد امتیاز:

    اولین نفری باشید که به این محتوا امتیاز می دهد

    مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

    تفاوت معاملات لانگ (Long) و شورت (Short) چیست

    معاملات لانگ (Long) و شورت (Short) چیست و چه تفاوتی دارند؟

    الگوی تقاطع مرگ و تقاطع طلایی در تحلیل تکنیکال

    الگوی تقاطع مرگ (Death Cross) و تقاطع طلایی (Golden Cross)

    حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال

    آموزش جامع حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال

    حجم معاملات ارز دیجیتال

    چگونه با استفاده از حجم معاملات ارز دیجیتال سود خود را افزایش دهیم؟

    آموزش اندیکاتور باند بولینگر (Bollinger Bands)

    دیدن نمودارهای شت کوین

    آموزش دیدن نمودارهای شت کوین + ویدیو

    دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

    محصولات فروش ویژه

    دسته‌ها
    نوشته‌های تازه
    • لایت کوین چیست؟ نقد و بررسی رمزارز LTC
    • بیت کوین کش چیست؟ نقد و بررسی رمزارز BCH
    • فومو در ارز دیجیتال چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟
    • ارز دیجیتال ریپل چیست؟ نقد و بررسی XRP
    • هولد کردن یا هودل (HODL) ارز دیجیتال چیست؟

    کلینیک سرمایه با هدف آموزش تخصصی بورس، فارکس و ارزهای دیجیتال در کنار به روز ترین متدهای طراحی استراتژی و سیستم های معاملاتی راه اندازی شده است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.